یافتن پست: #خدا

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کورد یعنی....

کرد یعنی یک اصالت


ناب ... ناب

کرد یعنی یک سوال بی جواب

کرد یعنی منصور بر دار باش

مرگ را در آغوش و بیدار باش

کرد یعنی گریه های تا خدا

کرد یعنی سوزش بی انتها

کرد یعنی صد شهید و یک مزار

کرد یعنی برکه های بی قرار

کرد یعنی مویه های انتظار

کرد یعنی سالهای بی بهار

کرد نام یک قوم از پدر

کرد یعنی عاشقی کردن تا جنون

کرد یعنی نه مذهب نه مرز

بلکه خون

کرد یعنی عاشقی کردن تا جنون



ناهید محمدی

شاعر کورد از شهرستان ایوان استان ایلام
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 18:31
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایا...
دلم را کسانی میشکنند که هرگز راضی به شکستن دلشان نبودم...
از آدمهایت نمیگذرم...
از دل سنگشان...
از جنبه نداشته شان...
از تمام خوبی هایی که دلشان را زد...
خدایا...
از خودم هم نمیگذرم...
حق من این همه مهربان بودن و احساس داشتن نبود...
حق من این همه تنهایی نبود...
خدایا من با آدمهایت بد نبودم ولی بد کردند... :(
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 18:24
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایا یک دقیقه سکوت میکنم
به احترام پیرمردی که در آغوش همسرش
در حسرت نداشتن توان خرید دارویی فوت کرد
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 17:13
+2
sasan pool
sasan pool
خدایا از اون 70 حوری علی الحساب یكیشو بفرست اصن بصورت یه دوس دخدر معمولی بعنوان اشانتیون بغغرآن حوصلمون سررفت ..{-40-}{-40-}{-40-}{-40-}{-40-}{-40-}{-40-}{-40-}{-40-}{-13-}{-13-}{-13-}{-13-}{-13-}{-13-}{-13-}{-13-}{-13-}{-13-}{-13-}{-13-}{-13-}{-13-}{-13-}{-13-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 13:58
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خانواده های محترم خاهشا دیگه دختراتونو دانشگاه نفرستین جا پسرارو نگیرن
بفرستین کلاس آرایشگری چون دیگه واسه کار مدرک مد نظر نیست
فقط باید مجرد با ظاهری آراسته و مناسب باشن خدا وکیلی 99 درصد آگهی های کار
شرایطش همینه___ اگه موافقی بلایک..!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 13:03
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
فکر میکرد کسی ندیدش .......



ولی من خنده ام گرفت.....



هم من هم خدا دیدیم .....



تنها کسی که ندید خودش بود


دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 10:57
+7
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
قسمتی از سفر نامه مارکوپولو:
شبی از شهری به نام قزوین میگذشتیم....
بگذریم...
خدا لعنتشان کند ! :))))))
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 01:57
+7
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
خداوندا!

از تو خواسته بودم آنچنان دستم بگیر

که آنگاه که دلم می لرزد، ایمانم نلرزد...

دلم که هیچ،

ایمانم هم لرزید،

بگو چرا دستهایم می لرزد؟
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 01:30
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید: «می گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟»خداوند پاسخ داد: « از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداری خواهد کرد.» اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه :«اما اینجا در بهشت، من هیچ کار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.»خداوند لبخند زد «فرشته تو برایت آواز می خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.»کودک ادامه داد: «من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟»خداوند او را نوازش کرد و گفت: «فرشته تو، زیباترین و شیرین ‌ترین واژه‌هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.»کودک با ناراحتی گفت: «وقتی می خواهم با شما صحبت کنم، چه کنم؟
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 00:11
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
اما خدا برای این سئوال هم پاسخی داشت: «فرشته‌ات، دستهایت را درکنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می‌دهد که چگونه دعاکنی.»کودک سرش رابرگرداند وپرسید: «شنیده‌ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می‌کنند. چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟ »- «فرشته‌ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.»کودک با نگرانی ادامه داد: «اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی‌توانم شما راببینم، ناراحت خواهم بود.»خدواند لبخند زد و گفت:‌ «فرشته‌ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من همیشه درکنار تو خواهم بود.»در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می‌شد. کودک می‌دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند.او به آرامی یک سئوال دیگر از خداوند پرسید: «خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم لطفاً نام فرشته‌ام را به من بگویید.»خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد:«نام فرشته‌ات اهمیتی ندارد. به راحتی او را مادر صدا کن
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 00:08
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ