یافتن پست: #خدا

saman
saman
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی،می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت می کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلاتها روبردارم، نمی شه شما بهم بدین؟"بقال با تعجب پرسید:چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما ازمشت من بزرگتره!

نتیجه گیری....

داشتم فکر میکردم حواسمون به اندازه یه بچه کوچولو هم
جمع نیس که بدونیم ومطمئن باشیم که مشت خدا از مشت ما بزرگتره
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 15:26
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
به سلامتی خدا که گرونی رو کارش تاثیر نمیزاره و بعد از این همه سال با ۵٠تومن صدقه ٧۰ نوع بلا رو دفع میکنه ! {-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 00:15
+7
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
پا بند کفش های سیاه سفر نشو،یا دسته کم به خاطره من،دیرتر برو...هی پا به پا نکن که بگویم سفر به خیر،مجبور نیستی بمانی،ولی نرو... همیشه زنده میمونن با یاده تو ترانه هام،منو ببخش اگه بازم اشکام چکید رو نامه هام،دیگه تموم شد فرصتم خاطره هام پیشت باشه،تموم خاطراته خوب خدانگدارت باشه....
این شعر واسه سلطان احساس
مجید خراطهاست
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 00:10
+6
ساناز
ساناز
مناجات اصفهانی با خدا:

خدایا شدس یه بار بوگوي:
یا ایها الذین آمنوا،

پولی چیزي میخین؟؟

همش تهدید،
همش

استرس {-18-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/7 - 18:57
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/7 - 16:19
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
غضنفر میره با پژو 206 مسافرکشی 4 نفر رو
سوار میکنه بعدش خیلی تند میره .
اولی میگه آقا خیلی داری تند میری .
غضنفر میگه تا حا? 206 داشتی ؟
طرف میگه نه .
میگه : پس خفه شو .
همین طور سرعت رو میبره با? و تا نفر سوم
همین جواب رو میده .
چهارمین نفر میگه آقا خیلی تند میری .
میگه تا حا? 206 داشتی .
میگه : آره .
غضنفر میگه : پس تورو خدا بگو ترمزش کدومه؟
دیدگاه  •   •   •  1392/04/7 - 15:15
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گرمای چادر
گرم است……….. خیلی !

راستش را بخواهی تحملش سخت است …..

اما میدانی گرمای چادرم را چگونه صبوری میکنم ؟؟؟؟؟؟

وقتی به یاد می آورم چادرم برای تو آرامش روح می آورد صبور میشوم !

نه ! …… نه ! خیال نکن منتی هست! منتی نیست !


.

.

. اما تو را به خدا……!

تو هم مواظب نگاهت باش تا هوا گرم تر نشود !

من به غیرت مردان سرزمینم ایمان دارم .
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/7 - 14:56
+2
behzad
behzad
در روزگاری که “سلام” و “خداحافظ” فرقی‌ با هم ندارند
نه ماندن کسی‌ حادثه ست نه رفتنِ کسی‌ فاجعه !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/7 - 11:18
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اغا من فقط یه چیز از خدا میخوام سازنده جمله* گرصبر کنی زقوره حلوا سازم*رو پیدا کنم چندتا کیسه غوره بزارم جلوش هی صبر کنم هی صبر کنم ببینم حلوا درست میکنه یا نه .....بعد بزنم پهنش کنم کفه اتاق والاه با ای جمله هاشون...اعصاب مصاب نداریما..
دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 23:02
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
باید باکره باشى ، باید پاک باشى !
براى آسایش خاطر مردانى که پیش از تو پرده ها دریده‌اند . چرایش را نمی‌دانى فقط میدانى قانون است ، سنت است ، دین است . قانون و سنت را می‌دانى مردان ساخته‌اند ، اما در خلوت مى‌اندیشى به مرد بودن خدا و گاهى فکر می‌کنى شاید خدا را نیز مردان ساخته‌اند !

"سیمین دانشور"
دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 22:48
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ