یافتن پست: #خدا

AmiR
AmiR
يک مکالمه تلفنى جالب





چند مرد در رختکن يک باشگاه ورزشى مشغول لباس پوشيدن بودند که تلفن یکیشون که روى نيمکت بود زنگ زد. مرده گوشى را



برداشت، دکمه صداى بلند آن را فعّال کرد و شروع به حرف زدن کرد. توجه بقيه هم به مکالمه تلفنى او جلب شد.


مرد: سلام


زن: عزيزم، منم. تو هنوز توى باشگاهى؟


مرد: آره


زن: من الان توى مرکز خريد هستم. اينجا يک مغازه، پالتو پوست خيلى قشنگى داره که قيمتش سه ميليون تومنه. از نظر تو اشکالى نداره



بخرم؟


مرد: چه اشکالى داره؟ اگه خوشت اومده بخر.


زن: ضمناً از جلوى يک ماشين فروشى رد شدم. يک بنز2007 خيلى خوشگل گذاشته بود پشت ويترين.


مرد: چند بود؟


زن: 45 ميليون تومن


مرد: باشه، بخرش. فقط مطمئن شو که دست اول باشه

.
زن: عالى شد! آخرين چيز هم اين که اون خونه‌اى که پارسال ديديم يادته؟ صاحبش حالا راضى شده نهصدو پنجاه ميليون تومن بفروشدش.


مرد: بهش بگو نهصد ميليون. فکر کنم قبول کنه. ولى اگه هيچ جورى قبول نکرد.پنجاه ميليون اضافه‌ش را هم بده. خونه خيلى خوبيه.


زن: باشه. خيلى ممنون. دوستت دارم عزيزم. مى‌بينمت.


مرد: خداحافظ! مواظب خودت باش.


مر
2 دیدگاه  •   •   •  1392/02/28 - 20:06
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
+18
.




.

.

.

.

.

.

.

.

.

وااااای روم نمیشه بگم!

تو رو خدا ببخشید :|
دیدگاه  •   •   •  1392/02/26 - 20:28
+3
AmiR
AmiR
خدا چرا میذاری دلها اینجوری شکسته بشه چرا..........................؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/02/26 - 14:23
+3
AmiR
AmiR
این مرز بین دو جهان چیست خدایا؟؟.
مرا نه به بهشت ببر و نه به جهنم تحمل از هیچ کدوم خوشم نمیاید{-2-}
آخرین ویرایش توسط Dante در [1392/02/26 - 12:31]
دیدگاه  •   •   •  1392/02/26 - 12:21
+3
binam
binam
شب جمعه اول ماه رجب را لیلة الرغائب گویند.
از برای آن عملی از حضرت رسول صلی الله علیه و اله وارد شده با فضیلت بسیار که سید در "اقبال" نقل کرده است.از جمله فضیلت این آن که گناهان بسیار به سبب او آمرزیده شود و آن که هر که این نماز را بگزارد چون شب اول قبرش شود حقتعالی بفرستد ثواب این نماز را به سوی او به نیکوترین صورتی باروی گشاده درخشان و زبان فصیح پس به وی گوید: ای حبیب من بشارت باد تورا که نجات یافتی از هر شدت و سختی گوید:تو کیستی؟به خدا سوگند که من روئی بهتر از روی تو ندیده ام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام و بوئی بهتر از بوی تو نبوئیدم.گوید:من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردی آمدم امشب به نزد تو تا حق تورا ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من سایه بر سر تو خواهم افکند.پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد هرگز

مفاتیح الجنان/اعمال ماه رجب

(التماس دعا)
دیدگاه  •   •   •  1392/02/26 - 12:09
+6
binam
binam
سپاس
خدایا سپاس
بخاطر چیزهایی که از من نمیگیری
و بخاطر چیزهایی که به من ارزانی میکنی
سپاس
خدایا سپاس
برای نفس هایی که میکشم حتی در خواب
و راه هایی که میروم با پاهایی سالم
خدایا
گاهی برای همه چیز هم اگر سپاس گویم
ذره ای از لطف تو را نمیتوانم بیان کنم

خدایا سپاس
{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/02/25 - 19:08
+3
-1
AmiR
AmiR
چرا وقتی عاشق ینفر میشی و اونم عاشق تو مییشه.
باز یچیزی هست که مانع رسیدن دوعاشق(لیلی و مجنون ویا....)میشه.
{هر کسی جوابی داره خواهشا اونو بگه}{-35-}{-35-}{-35-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/02/25 - 19:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلام علیکم فردا شب لیله الرغائب هستش
برام دعا کنید .خیلی احتیاج دارم .
و من الله توفیق
1 دیدگاه  •   •   •  1392/02/25 - 18:13
+2
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
به خواست خدا، ما در این سرزمین از نعمت وجود سه چیز برخورداریم: وجدان بیدار، آزاد...ی سخن و احتیاط کافی که از دو تای اول هرگز استفاده نکنیم!
دیدگاه  •   •   •  1392/02/25 - 17:36
+6
roya
roya
در CARLO
سلام مهربون وارد خونه شد و چشمش که به دیوار افتاد بهت زده شد! دختر کوچولو تکه بزرگی از کاغذ دیواری رو کنده بود! نتونست خودش رو کنترل کنه و حسابی سرش داد زد و ... فردا روز پدر بود. دخترک ، قوطی کوچولوئی رو که با کاغذ دیواری کادو پیچ کرده بود آورد و گفت : بابائی روزت مبارک ، خیلی دوستت دارم. خدای من! حالا چکار کنم؟ همون طور که کاغذ دیواری رو از دور قوطی باز می کرد ، ذهنش مشغول اتفاق دیروز بود. در قوطی رو باز کرد. خالی بود! بازعصبانی شد و گفت : این که خالیه! و جواب شنید که : پره پدر! پر از بوس! باباجون چند ماهه هر وقت که می خوام بخوابم این قوطی رو محکم بغل می کنم و کلی بوس واسه تو می ذارم توش ، بوس هام رو ندیدی؟! پدر که خیلی شرمنده شده بود ، فکر می کرد چجوری باید رفتارهای غلطم رو جبران کنم؟ سه روز بعد ، دختر کوچولو در سانحه ای جونش رو از دست داد. و پدر موند و اون قوطی. شب ها قوطی رو محکم بغل می کرد و یکی یکی بوسه های خیالی رو از توش در می آورد و روی گونه هاش می گذاشت و پهنای صورتش رو اشک می پوشوند... ولی یادمون باشه تا عزیزامون هستند و هستیم ، رد عشق رو هم تو زندگی هامون ببینیم و بگذاریم.
دیدگاه  •   •   •  1392/02/25 - 16:26
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ