یافتن پست: #خدا

mehdy
mehdy
لره با یک نفر همسفر بود. ازش پرسید آقا نومت چنه؟ بنده خدا جواب داد یوسف.
- به‌به‌یوسف نام پیامبر!
-شغلت چنه؟
-زنبوردارم!
- به‌به زنبورداری شلغ خوبیه عسل خیلی خاصیت داره!
- کجا ایری؟
-اهواز!
- به‌به اهواز عجب شهر زیبایی!
-کرمیت داری؟
-نه!
- نه و نگمه! یوفس هم شد اسم! مردیکه پخچه باز سگ د ای گرما ایره اهواز!!
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 19:39
+3
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او

پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو … من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یک جا باختم
[!] آوارهء صحرا نشد

گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت

غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی

در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
27 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 19:10
+7
Tiam Mohseni
Tiam Mohseni
2-2 ?مساوی شد!!!{-31-}
15 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 18:52
OMiD
OMiD
عمه بلقیس به همه چیز کار داشت ، به اینکه دختر همسایه تازگی ها زیر ابرویش را برداشته ، به اینکه زن مطلقه ای که طبقه ی دوم زندگی می کرد بعد از نیمه شب برگشته ، به اینکه فلانی توی مهمانی دامن کوتاه پوشیده. عمه بلقیس زن نجیبی بود و دوست داشت که همه ی دنیا مثل او به مقوله ی نجابت نگاه کنند. هرکس حرکتی می کرد که با عرف و سنت های او نمی خواند عمه بلقیس لبش را می گزید و روی گونه هایش می زد اما هیچ پاسخ صریحی برای رد آن نداشت. اگر خیلی به چالش می کشیدی اش و ثابت می کردی که فلان کار آنقدرها هم بد نبوده می گفت: وا خدا مرگم بده ،همسایه ها چی فکر می کنند؟؟؟چون اصولا اینکه بقیه چه فکری می کنند در فرهنگ عمه بلقیسی از اینکه خود آدم چه فکری می کند مهم تر است.
لازم نیست عمه ی کسی باشید تا عمه بلقیس باشید. “عمه بلقیسی” فرهنگ غالب کشور ماست. عمه بلقیس ها همه جا هستند و به همه چیز کار دارند. به عقاید دیگران، به لباس پوشیدن دیگران، به آدامس خوردن دیگران، به اینکه کی با کی رفت و با کی آمد و با کی خوابید. عمه بلقیس ها داعیه دار فرهنگ و شرافت و نجابت و همه چیزهای اینجوری هستند و ماموریت دارند مردم را زیر ذره ب
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 17:14
+2
-2
OMiD
OMiD
حکایت عجیبی است! خداوند می بیند و می پوشاند,مردم نمی بینند و فریاد می زنند!{-59-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 16:35
+3
ronak
ronak
خدایا ، یه بُر به این زندگیمون بزن شاید دو تا حکم افتاد دستمون تا هر کس و ناکسی آسشو به رخ ما نکشه..
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 15:42
+8
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
خدایا....!
میوه کدامین درختت را گاز بزنم که
از زمین رانده شوم؟!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 14:07
+6
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
به شب دراز غم ها به سکوت نیمه شب ها به صدای رود کارون به پر کبوتران چاهی به عروس آسمان ها به خدای هر دو دنیا به پرندگان خوش خوان به شرافتم به مرگم ...... خوابم میاد اساسی بی رودربایستی{-7-}
آخرین ویرایش توسط sin_sin در [1390/12/20 - 02:23]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 02:19
+4
hadith
hadith
به خدا عشق به رسوا شدنش مي ارزد

به مجنون و به ليلا شدنش مي ارزد

دفتر قلب مرا واکن و نامي بنويس

سند عشق به امضا شدنش مي ارزد

گرچه من تجربه اي از نرسيدن هايم

کوشش رود به دريا شدنش مي ارزد .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 01:34
+5
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
فعلا برم شبتون بی من شیک شه
با یه خدا حافظی شادتون میکنم
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 01:25
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ