♥ نگار ♥
تو یه آزمون استخدام واسه سازمان سیا .......
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سه نفر به مرحله پایانی رسیدن!!!!!!
یه ایتالیایی، یه ژاپنی، یه ایرانی!!!!!!
آخرین امتحانات این بود که به هر کدوم یه تفنگ دادن و گفتن:
باید این اسلحه رو بردارید و برین تو این اتاق و همسرتونو بکشین.....!!!!
مرد ژاپنی رفت تو و با گریه اومد بیرون و گفت من نمی تونم این کارو بکنم!!!
مرد ایتالیایی رفت بعد از چند دقیقه اومد گفت هرکاری می کنم نمی تونم کار من نیست!!!!
مرد ایرانی رفت تو اتاق بعد از چند دقیقه سر و صدا و جیغ و داد از اتاق اومد بیرون!!!
گفتن چیکار کردی؟؟؟؟؟؟
گفت تو اسلحه گلوله قلابی گذاشته بودن با صندلی کشتمش !!!!!!!!!!!!!!!
پیشاپیش روز مردای ایرانی مبارک!!!!!!!!
♥ نگار ♥
علی زنگ میزنه پیتزا فروشی می گه یه پیتزا می خواستم. فروشنده میگه . به نام …. ؟ علی میگه . آخ آخ . ببخشید .به نام خدا , یه پیتزا می خواستم
.خخخخخخخخخخخخ
♥ نگار ♥
ختره گیر داد بریم خونتون حالا از من انکار و از اون اصرار از در رفتیم تو, همین که چکمه شو از پاش در آورد 45 سانت از قدش کم شد !!!! قدش رسید تا کمرم ,خیلی خورد تو ذوقم ولی باز با این حال گفتم تو یکم استراحت کن تا من چایی دم کنم....!!!!!! روسریشو در آور دست انداخت کلیپسشو که باز کرد یهو دیدم غیب شد !!!!!!!! الان یه ساعته دارم لای پرزای فرش دنبالش میگردم تا خدای نکرده یه وقت برکت خدا زیر دست و پا له نشه