یافتن پست: #خدا

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ایرانسل عزیز!
من صبح تا شبش کسی رو ندارم که بهش زنگ بزنم تو اومدی با هدیه دادن تماس رایگان
در شب نمک رو زخم ما بپاشی؟؟؟
برو از خدا بترس..



دیدگاه  •   •   •  1393/02/23 - 19:14
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻫﺮ ﮐﯽ ﺍﺯﻡ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ : ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺕ ﻣﻦ ﭼﺎﺍﺍﺍﻕ ﺷﺪﻡ ...؟ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﺎ ﻟﺨﺖ ﻧﺒﯿﻨﻤﺖ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﻧﻈﺮ ﺑﺪﻡ ... :Dﺧﺪﺍ ﺍﯾﻦ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﭘﺎﮐﻮ ﺍﺯﻡ ﻧﮕﯿﺮﻩ
.
.
.
.
.
.
ﺧﻮﺏ ﻭﺟﺪﺍﻧﻢ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯿﺪﻩ ﻧﻈﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﺪﻡ :|
دیدگاه  •   •   •  1393/02/23 - 15:52
+1
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو یه آزمون استخدام واسه سازمان سیا .......
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سه نفر به مرحله پایانی رسیدن!!!!!!
یه ایتالیایی، یه ژاپنی، یه ایرانی!!!!!!
آخرین امتحانات این بود که به هر کدوم یه تفنگ دادن و گفتن:
باید این اسلحه رو بردارید و برین تو این اتاق و همسرتونو بکشین.....!!!!
مرد ژاپنی رفت تو و با گریه اومد بیرون و گفت من نمی تونم این کارو بکنم!!!
مرد ایتالیایی رفت بعد از چند دقیقه اومد گفت هرکاری می کنم نمی تونم کار من نیست!!!!
مرد ایرانی رفت تو اتاق بعد از چند دقیقه سر و صدا و جیغ و داد از اتاق اومد بیرون!!!
گفتن چیکار کردی؟؟؟؟؟؟
گفت تو اسلحه گلوله قلابی گذاشته بودن با صندلی کشتمش !!!!!!!!!!!!!!!
پیشاپیش روز مردای ایرانی مبارک!!!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/02/23 - 12:52
+2
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







خدا یه همچین کدبانویی نصیب کنه :






دیدگاه  •   •   •  1393/02/23 - 12:24
+2
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
علی زنگ میزنه پیتزا فروشی می گه یه پیتزا می خواستم. فروشنده میگه . به نام …. ؟ علی میگه . آخ آخ . ببخشید .به نام خدا , یه پیتزا می خواستم
.خخخخخخخخخخخخ
دیدگاه  •   •   •  1393/02/23 - 11:27
+3
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







خدایا!!!

به بزرگیت قسم.....

توعکس های دست جمعی....

جای هیچ پدر و مادری رو خالی نذار.....

آمین






1 دیدگاه  •   •   •  1393/02/23 - 10:59
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایا ….

تو دنــیای ما آدمــا …

یه حالتی هست به نام ” کــم آوردن ” !

تو که خــدایی و نمیتونی تجربش کنی ….

خــوش به حــالت … !!!
دیدگاه  •   •   •  1393/02/23 - 10:44
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نمی دونم که چه حکمتی هست که هر چی به امتحانات نزدیک میشیم
.
.
.
آدم احساس میکنه داره به خدا نزدیک تر میشه!
دیدگاه  •   •   •  1393/02/22 - 22:02
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ختره گیر داد بریم خونتون حالا از من انکار و از اون اصرار از در رفتیم تو, همین که چکمه شو از پاش در آورد 45 سانت از قدش کم شد !!!! قدش رسید تا کمرم ,خیلی خورد تو ذوقم ولی باز با این حال گفتم تو یکم استراحت کن تا من چایی دم کنم....!!!!!! روسریشو در آور دست انداخت کلیپسشو که باز کرد یهو دیدم غیب شد !!!!!!!! الان یه ساعته دارم لای پرزای فرش دنبالش میگردم تا خدای نکرده یه وقت برکت خدا زیر دست و پا له نشه
دیدگاه  •   •   •  1393/02/22 - 19:21
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگه سن یه خانمى رو پرسیدى و اونم جواب داد که ” چندسال بهم میخوره”

بدون که ى بمب ساعتى گرفتى دستت که اگه کابلشو اشتباه ببرى می[!]

خدا قسمت نکنه
دیدگاه  •   •   •  1393/02/22 - 17:45
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ