یافتن پست: #خسته

*elnaz* *
*elnaz* *
وقتی بغضم شکسته شد و نفس هایم غرق شد در اندوه و بی تابی فقط "سکوت" با من بود . گاهگاهی که تنم خسته از لحظه ها به سوی تلخ ترین مرداب زندگی کشیده می شد شب هایی که بالشم خیس می شد از اشک شبانه حسرت فقط "سکوت" با من بود..........................
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 21:36
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
..خدایا کفر نمی گویم پریشانم چه می خواهی تو ازجانم مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی خداواندا اگر روزی زعرش خود به زیر ایی لباس فقر بپوشی غرورت رابرای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته......به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گویی
خداوندا
اگر در روز گرما خبر تابستان
تنت بر سایه ی دیوار بگشایی
لبت برکاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف تر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گویی
خداوندا
اگر روزی بشر گردی
زحال بندگانت با خبر کردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت ، از این بودن از این بدعت
خداوندا تو مسئولی
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشد انکس که انسان است و از احساس سرشار است...............
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 21:08
+6
محمد
محمد
سرگرمی ام شده گرفتنِ فال حافظ و من خسته از جواب های تکراری :
“غم تمام می شود”
“غصه نخور”
“مشکلات حل می شود ”
و …
دلم می گیرد ، چرا حافظ نمی داند بی او هیچ چیز تمامی ندارد جز این زندگی ؟!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 09:55
+3
محمد
محمد

يه اس ام اس مياد،
كار نداري،ميخوام بخوابم؛
و من خوب ميدونم اين كار نداري ميخوام بخوابم،
اونم ساعت 10 شب يعني حالم بده...
زنگ ميزنم بهش،
ميشينم رو بالكن خونه و شروع ميكنم به شوخي كردن،
اولش خوشش نمياد اما با هر شگردي كه شده سعي ميكنم بخندونمش،
چون ناراحتي تو،ناراحتيه منه....
خلاصه كه با تمام سرسختيو ناراحتيت،
موفق ميشم بخندونم،
صداي خنده هات انقدر شيرينه كه ميتونم سالهاي سال بدونه اينكه خسته بشم بهش گوش بدم...
بعد از نيم ساعت حرف زدن ازش ميپرسم بهتري؟
با يه صداي بامزه ميگه آره...
و اين بهترين لذت دنياست....
و من بهش نشون ميدم كه در هر شرايطي باشه،
بازم پشتشم و دوستش دارم...

فقط یه پسر خاصه مهربونه که این کار ازش برمیاد...
دیدگاه  •   •   •  1392/09/5 - 21:37
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز خسته از بیرون برگشتم خونه خودمو پرت
کردم رو مبل ؛ داداشم پا شد رفت یک لیوان آب
برام آورد .
با تعجب گفتم چی شده مهربون شد?؟
گفت امروز تو کلاس دینی گفتن یه نفر به یه
سگ خسته آب بده رفته بهشت :|
دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 20:03
+3
EHSAN
EHSAN
درخت سایه اش را بی دریغ به تو می بخشد و خورشید گرمایش را و گل شمیم خوشش را باران طراوتش را و آسمان برکتش را و رود قطره قطره آبش را و پرنده نوای دل انگیزش را و همه و همه بخشیدن را از خدایی آموخته اند که آنها را زیبا آفریده … زیباترین آفریده خدا انسان است ! تو برای بخشیدن چه داری ؟ ثروتت ؟ دانشت ؟ جانت ؟ همه این ها خوب است اما چرا از گنج بی پایانی که در وجودت داری خرج نمی کنی ؟ محبت ! حاضری آنرا ببخشی ؟ با خنده ای بر لبت یا اخلاقی خوش یا دستان پرمهری که بر سر کودکی خسته از کار می کشی یا با محبتی که به عشقت می کنی یا … مطمئن باش گنجت تمام نمی شود بلکه زیاد خواهد شد پس از بخشیدنش دریغ نکن !
دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 19:38
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



عشق چیست؟
عشق چیزیست که وقتی خسته اید بر لبانتان لبخند مینشاند...


دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 18:17
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



مادر ツ
گفتم مادر! ... گفت: جانمگفتم درد دارم! ... گفت: بجانمگفتم خسته ام! ... گفت: پریشانمگفتم گرسنه ام! ...گفت : بخور از سهمِ نانم گفتم کجا بخوابم! ... گفت: روی چششمانم

اما یک بار نگفتم: مادر من خوبم شادم...!
همیشه از درد گفتم و از رنج ...!

به سلامتی مادر ها ♥♥


دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 17:45
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چترت را كنار ایستگاهی در مه فراموش كن
خیس و خسته به خانه بیا
نمی خواهم شاعر باشی
باران باش
همین برای هفت پشت روئیدن گل كافی ست ...
دیدگاه  •   •   •  1392/09/2 - 18:28
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آقا من یه کشف بزرگی کردم:
حرف R همون حرف P هست فقط خسته بوده پاهاشو باز کرده!
حرف Z همون حرف N هست فقط خوابیده!
حرف @ هم همون a هست فقط مقنعه سرش کرده!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/2 - 18:17
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ