nanaz
دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند
دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد
میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم
که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست
دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند
دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد
میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم
که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست