یافتن پست: #خشک

be to che???!!
be to che???!!

“ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻥ ﻫﺪﻓﺖ ﺍﺯ ﺧﻠﻘﺖ پسر ﭼﯽ ﺑﻮﺩ؟ . . . . . . . ﮔﻔﺖ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺗﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ . . . . ﺍﯾﻨﻢ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻠﻘﺖ ﺑﻮﺩ ... دخترا ﺣﺮﮐﺘﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺪﯾﻦ ... ﻓﻘﻂ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮔﺮ پر پر زدن پسرا .ﺑﺎﺷﯿﻦ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯾﻦ”

5 دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 02:38
+3
-1
saman
saman


دیـر آمدی باران …
من در جــایـــی
در حجـــم نبــودن کســی خشکیـــدم …!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 15:14
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
اطلاع رسانی پزشکی ( مخصوص خانمها ) : توجه کنید و به اقوام و آشنایان اطلاع دهید : همکار بنده در مادرید اسپانیا نوع جدیدی از سرطان سینه را امروز به بنده گزارش داد که حتی در ماموگرافی هم قابل رویت نیست : خانم کلودیا پی کیجیا بر اثر این نوع سرطان فوت کرده است : در ابتدا تنها علایمی مانند کمی التهاب و حالت پوست پوست و رانش پوستی دارد که با بیماریهای پوستی اشتباه گرفته میشود : توصیه شده چنانچه علایم مندرج در ذیل دیده شد از پزشک خود فورا درخواست ماموگرافی کنید : گزارش شده چنانچه به موقع این تومورهای سرطانی تشخیص داده شوند قابل پیشگری خواهد بود : اما بیمار فوق بعد از بیوپسی و شیمی درمانی پس از 9 ماه از بیمارستان مرخص شده و بعد از 1 سال تبدیل به سرطان کبد شده : متاسفانه ایشان به همین دلیل چند روز قبل فوت کرد : علایم ابتدایی این نوع از سرطان سینه : نام کامل ( سرطان پاژه سینه ) : علایم بالینی : تحریک و خشکیمداوم نوک سینه + خارش و سوزش + کمی زخم در اطراف نوک سینه / طبق گزارش علایم در یک سینه دیده شده ولی حتما باید از هر دو سینه ماموگرافی شود : بیمار فوق از ناحیه یک سینه مشکل داشت ولی بعد از ماموگرافی بعد از 9 ماه علایم سرطان در هر دو دیده شده : این تنها به جهت اطلاع رسانی است . . . با تشکر از توجه شما . پروفسور فراهانی .
آخرین ویرایش توسط A-Sh-F در [1392/05/16 - 01:04]
5 دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 01:02
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
شقایق گفت  با خنده ؛ نه تب دارم ، نه بیمارم

اگرسرخم چنان آتش ، حدیث دیگری دارم

 گلی بودم به صحرایی ، نه با این رنگ و زیبایی

نبودم آن زمان هرگز ، نشان عشق و شیدایی 

یکی از روزهایی ، که زمین تب دار و سوزان بود و صحرا در عطش می سوخت ،
تمام غنچه ها تشنه و من بی تاب و خشکیده ،
تنم در آتشی می سوخت زره آمد یکی خسته ، به پایش خار بنشسته

و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود

ز آنچه زیر لب می گفت : شنیدم ، سخت شیدا بود

نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش

افتاده بود ، اما طبیبان گفته بودندش

اگر یک شاخه گل آرد، ازآن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را، بسوزانند شود مرهم برای دلبرش ، آندم شفا یابد

چنانچه با خودش می گفت ، بسی کوه و بیابان را بسی صحرای سوزان را،
به دنبال گلش بوده و یک دم هم نیاسوده ، که افتاد چشم او ناگه به روی من

بدون لحظه ای تردید ، شتابان شد به سوی من به آسانی مرا با ریشه از خاکم جدا کرد
و به ره افتاد و او می رفت ، و من در دست او بودم و او هرلحظه سر را رو به بالاها شکر می کرد،
پس از چندی

هوا چون کوره آتش، زمین می سوخت و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
به لب هایی که تاول داشت گفت: چه باید کرد؟

در این صحرا که آبی نیست به جانم ، هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من برای دلبرم ، هرگز دوایی نیست

واز این گل که جایی نیست، خودش هم تشنه بود اما نمی فهمید حالش را،
چنان می رفت و من در دست او بودم ، و حالا من تمام هست او بودم

دلم می سوخت، اما راه پایان کو ؟ نه حتی آب ، نسیمی در بیابان کو ؟

و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه روی زانوهای خود خم شد ، دگر از صبر او کم شد دلش لبریز ماتم شد ،
کمی اندیشه کرد ، آنگه

مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی زهم بشکافت ، زهم بشکافت

اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
و هر چیزی که هرجا بود ، با غم رو به رو می کرد

نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب ، خونش را به من می داد و بر لب های او فریاد

بمان ای گل ، که تو تاج سرم هستی دوای دلبرم هستی ، بمان ای گل

و من ماندم نشان عشق و شیدایی و با این  رنگ  و  زیبایی

و  نام  من  شقایق   شد

گل همیشه عاشق شد
دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 00:47
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

نامت هرچه هست باشد !

من “باران” صدایت می زنم

آخر سالهاست در دلم خشکسالیست


دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 00:27
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

فردای روزی که به من گفتی دوستت دارم دیگر نبودم به دنبال کور سویی از امید رفته بودم امیدی که تو در دل من کاشتی آبیاریش می کنم قول می دهم روزی درختی تنومند شود با شاخ و برگی بسیار هر رهگذری گذشت بگوید خدایش بیامرزد کسی که این درخت را کاشت نهال احساست جوانه زد در تنهایی غریبانه گریبان خاموشم خشکیده بودم بارور شدم این احساس از آن منست برای این احساسم فخر می فروشم به تو به تو که تنها کور سویی از امیدم بودی برای این احساس تنهاییم خاک شد خاکی که به پای نهال امیدی که تو به من دادی ریختم قطرات اشکم آبیاریش کرد اکنون دیگر تنها نیستم درخت آشنایی تو نزدیک است

دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 01:24
+7
be to che???!!
be to che???!!
ک پسر خوب امضاء گواهي نامه اش خشک نشده به رانندگي خانمها گير نميدهد

يه پسرخوب کمتربا اين جمله مواجه ميشود''مشتري گرامي دسترسي شمابه اين سايت مقدورنمي باشد''


 


يه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نميره


يه پسر خوب عکس الکسندروگراهام بل رو قاب نميکنه بزنه تو اتاقش


 


یه پسر خوب پشت چراغ قرمز با ديدن يه خانم رديف چشماش مثه چراغهاي فولکس نميزنه بيرون


يه پسر خوب روزي چند بار به سازندگان ياهو مسنجر لعنت ميفرسته


 


يه پسر خوب سر کلاس تا شعاع 3 متريِ هيچ خانمي نميشينه


يه پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشينش بوي ادکلن زنونه نميده


 


يه پسر خوب هيچ وقت پاي تلفن از اين کلمات استفاده نميکنه:''ساعت چند'' ''کي مياي'' ''کجا'' ''دير نکني يا


يه پسر خوب وقتي مياد خونه قرمزي رژ در هيچ نقطه از صورتش مشاهده نميشه


 


يه پسر خوب زماني که کسي ميخواهد از عرض خيابان عبور کند تعداد دنده را از 1 به 4 ارتقاء نداده و قصد جان


عابر را نميکند


 


يه پسر خوب زماني که يک دختر خانم راننده ميبيند ذوق زده نشده و در صدد عقده اي بازي بر نمي آيد


يه پسر خوب که ژيان سوار ميشود روي بنز همسايه با سوئيچ ماشين نقاشي نميکشد


 


يه پسر خوب زماني که تصادف ميکند همانند قبائل زامبي وحشي بازي در نمي آورد


يه پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمايندگي از راهداري و شهرداري خيابانهاي شهر را متر نميکند


 


يه پسر خوب به محض ديدن يک دختر خانم متين با شلوار برمودا و مانتو تنگ کوتاه و شال باز دهانش به سان


آبشار و چشمانش همانند چشمان وزغ نميشود
ه پسر خوب دکمه هاي پيراهنش را از يک متر زير ناف تا زير چانه کاملا بسته و با سنجاق قفلي محکم ميکند


يه پسر خوب به محض ديدن دختر همسايه رنگش لبوي شده و چشمش را به آسفالت ميدزود



 



يه پسر خوب روزي 10بارهوس بردن نذري به دم در خانه همسايه که تصادفا دختر دم بخت دارند را نميکند



يه پسر خوب 5ساعت در حمام آهنگ جواد يساري نخوانده وبراي همسايگان آلودگي صوتي ايجاد نميکند



 



يه پسر خوب اگر درد عشق گرفت در کوي و برزن عرعر عشق نکرده و آبروي خانوادگي خود را نميبرد



يه پسر خوب با دوستاني که مشکوک به چت و لا ابالي گري هستند معاشرت نميکند



 



يه پسر خوب به جاي اينکه پول خود را در باشگاه بيليارد و گيم نت و غيره دور بريزد بهتر است حساب آتيه



جوانان باز کند و به فکر 1000 سالگي خود باشد



يه پسر خوب همواره به اسم خود افتخار ميکند و به هر کس که ميرسد نميگويد که بجاي اصغر به او رامتين و



آرش و ... بگويند


 

دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 02:29
+2
roya
roya
در CARLO
مانند یک بهار …
مانند یک عبور …
از راه می رسی و مرا تازه می کنی …
همراه توهزار عشق از راه می رسد … همراه تو بهار …
بردشت خشک سینه من سبز می شود …
وقتی تو می رسی …
در کوچه های خلوت و تاریک قلب مـــــــــن …
مهتاب می دمد …
وقتی تو می رسی …
ای آرزوی گم شده بغض های مـــــــــن …
من نیز با تو به عشق می رسم ….
دیدگاه  •   •   •  1392/05/10 - 13:18
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

اسامی بازیکنان و کادرفنی ۱۶ تیم لیگ برتر فوتبال


ادامه در دیدگاه



2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/7 - 14:24
+2
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
یبارفاطمه خانم و دخترش اومده بودن خونمون که مثلا ازم راهنمایی بخوان واسه رشته دخترش<img src=" /><img src=" />...عاقا منم از همه جا بی خبر تازه از حموم اومده بودم بیرون و خبر نداشتم اینا نشستن تو پذیرایی<img src=" /><img src=" />..همونطوری که سرمو خشک میکردم با صدای بلنداین شعر رو میخوندم{-99-}..مامانم گفته بهم دس تو دماغم نکنم...شیرینی در نیارم شوت نکنم<img src=" />...عاقا یهو دیدم دهنشون اینجوری باز مونده<img src=" /><img src=" />..مادرمم که سرشو از تاسف تکون میداد<img src=" /><img src=" />..فاطمه خانم به مادرم گفت:خب ما رفع زحمت میکنیم دیگه...<img src=" /><img src=" />
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 16:18
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ