یافتن پست: #خیلی

این که هر بار سرت با یکی گرم باشد دلیل بر ارزشت نیست
آنقدر بی ارزشی که خیلی ها اندازه تو هستند



اخ من عاشق  این  جمله ام  حرف  دل منم هست



دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 22:18
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
10346045-b.jpg
شب همگی خیلی خیلی خوب.من برم که فردا صبح زود کلاس دارم
دوستتون دارم شب خوش
آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1392/07/28 - 21:29]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 21:28
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیلی مدیونم به همه ی کسایی که
باید بدی هـاشـون و جبـران مـی کـردم
ولـی سـاده ازشـون گـذشتم … !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 18:48
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اقا پسری که
.
.
.
هیکلت رو فرمه.... ......
قدت بلنده...
بوی ادکلن میدی...
همیشه اخم میکنی...
ته ریش داری...
چشم و ابروتم مشکیه ...
.
.
.
.
.

خب عزیزم به خدا بچه ما دوتا خیلی ناز میشه بیا اعلام حضور کن اشنا بشیم.. :))))))))
دیدگاه  •   •   •  1392/07/27 - 20:20
+2
saeed
saeed


آره بارون میومد خوب یادمه
مثل آخرای قصه که آدم میره به رویا
آره بارون میومد خوب یادمه
زیر لب زمزمه کردم کی میتونه دل دیوونه رو از من بگیره؟!
اونقدر باشه که من دلو دستش بدمو چیزی نپرسم
دیگه حرفی نمونه بعد نگاهش
آره بارون میومد خوب یادمه
یه غروب بود روی گونه هات دوتا قطره
که آخرش نگفتی بارونه یا اشک چشمات
اما فرقی هم نداره کار از این حرفا گذشتو دیگه قلبم سر جاش نیست
آره بارون میومد خوب یادمه
تورو با گونه ی خیس خیلی سال پیش توی خوابم دیده بودم
اونجا هم نشد بپرسم بارونه یا اشک چشمات؟!
آره بارون میومد خوب یادمه...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/26 - 23:51
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بعضی آدما مثل چمن می مونن ، نباید بذاری خیلی بزرگ شن … اینجاست که مجبوری قیچی شون کنی چون دیگه “هرز شدن” ...!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/26 - 21:00
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بعضی روزها هست
که
خیلی بیشتر از یه روز
پیر می شیم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/26 - 18:58
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مقصد مهم نیست

مسیر هم مهم نیست

حتی خود سفر هم چندان مهم نیست

همسفر خیلی مهمه . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/07/26 - 16:19
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




من یاد گرفته ام " دوست داشتن دلیل نمی خواهد ... "
ولی نمی دانم چرا ...
خیلی ها ...
و حتی خیلی های دیگر ...
می گویند :
" این روز ها ...
دوست داشتن
دلیل می خواهد ... "
و پشت یک سلام و لبخندی ساده ...
دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده
دنبال گودالی از تعفن می گردند...
اما
من " سلام " می گویم ...
و " لبخند " می زنم ...
و قسم می خورم ...
و می دانم ...
" عشق " همین است ...
به همین سادگی ...


دیدگاه  •   •   •  1392/07/26 - 16:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیروز داشتم تو یه کوچه ای نزدیک خونمون راه میرفتم
دیدم دو تا بچه 4 الی 5 ساله دارن بازی میکنن
کوچه هم خیلی خلوت بود رفتم پشت سرشون سرعتمو کم کردم
گوشیمو در اووردم الکی یه شماره ای گرفتم
.
.
.
.
.
.
.
گفتم : فرید دو تا بچه اینجا هست ماشین رو بردار بیار
تا من کلیه هاشونو در بیارم که بفروشیم یخ هم با خودت بیار
آقا تا اینو گفتم اولی که از شدت گریه غش کرد
دومی هم یه ذره دوید بعد ایستاد خودشو خیس کرد

بلاخره باید به فکر تفریحات سالم بود:|
دیدگاه  •   •   •  1392/07/26 - 16:04
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ