یافتن پست: #خیلی

محمد
محمد
خیلی ها صدام زدن ( رفیق )
اما گفتن:
"رفیقم"
برای یک نفر خاصِ
مثل تو...
دیدگاه  •   •   •  1392/09/23 - 12:30
+6
محمد
محمد
این پسرای کره ای انگار صورتاشونو بند میندازن!!!

 لامصبا خیلی صورتشون صافو دخترونسo_O 
دیدگاه  •   •   •  1392/09/22 - 21:45
+6
محمد
محمد
سلام عزیزم؟
خوبی؟
دلم برات خیلی تنگ شده!!
.
گاهی چنان داغونت میکنه که حتی از نفس کشیدنت پشیمون میشی!
و ای کاش حالمان بجای چند بار در روز سالی یکبارپرسیده شود..
اما نه از روی ترهم و بازیهای کودکانه!!!
.
راستی: حالت خوب است!! دلم برایت مثل فردا تنگ است!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/22 - 19:24
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

امروز فهمیدم معلم شیمی‌ مون خیلی‌ خنگه ))



امتحان داشتیم یه سوال بود آیا می‌دانید منیزیم چیست ؟؟



منم نوشتم بله می‌دانم





پدسّگ نمره نداده بهم:|



حالا این هیچ…



سوال بعدی نوشته اگر چوب داخل دریا بیفتد چه اتفاقی‌ رخ میدهد؟



منم نوشتم خیس میشود



به این جواب هم نمره نداده بود:|



لعنت به هرچی‌ ستمکار و خدا نشناس


دیدگاه  •   •   •  1392/09/22 - 19:10
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یه خواننده هس به اسم نــَدیــم ! اولِ آهنگاش یارو خیلی جدی میگه نــــَدیــــم ! :|







خوب ندیــــن !! :| اجبار نیس که :|

دیدگاه  •   •   •  1392/09/22 - 18:51
+5
alireza
alireza

کی عکس معین رو بدون سیبیل دیده؟ خیلی باحال شده قیافش
دیدگاه  •   •   •  1392/09/22 - 14:01
+9
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO

یه دوش آب گرم...<img src=" />




یه لباس راحت...<img src=" />


 


یه موسیقی ملایم...<img src=" />


 


به درک که خیلی از مشکلات حل نمیشه...!<img src=" />


 

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 23:29
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

خسته شدم از آدمایی که می گن:



“تو خیلی خوبی” ، “من لیاقت تو رو ندارم”



بی لیاقت های عزیز !



حداقل واسه دلیل رفتنتون یه ریزه خلاقیت به خرج بدین ..

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 22:16
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آدم 100 تا بشقاب بشوره اما گیر یه دونه قابلمه سوخته نیوفته !

کصافط ! خیلی عوضیه اصلا تمیز نمیشه !:|
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 19:24
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


امروز صبح که از خواب بیدار شدی،نگاهت می کردم؛و امیدوار 


بودم که با من حرف بزنی،حتی برای چند کلمه،نظرم را بپرسی یا 


برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر 


کنی.اما متوجه شدم که خیلی مشغولی،مشغول انتخاب لباسی 


می خواستی بپوشی.وقتی داشتی این طرف و آن طرف می 


دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که 


و به من بگویی:سلام؛اما تو خیلی مشغول بودی.یک بار مجبور 


شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه 


روی یک صندلی بنشینی. بعد دیدمت که از جا پ[!].خیال کردم 


می خواهی با من صحبت کنی؛اما به طرف تلفن دویدی و در 


عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی. 


روز با صبوری منتظر بودم.با اونهمه کارهای مختلف گمان می کنم 


که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.متوجه شدم قبل از نهار 


هی دور و برت را نگاه می کنی،شاید چون خجالت می کشیدی 


که با من حرف بزنی،سرت را به سوی من خم نکردی. تو به خانه 


رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن 


داری.بعد از انجام دادن چند کار،تلویزیون را روشن کردی.نمی دانم 


تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می 


دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛ در 


حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش 


لذت می بری...باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی 


که تلویزیون را نگاه می کردی،شام خوردی؛ و باز هم با من صحبت 


نکردی. موقع خواب...،فکر می کنم خیلی خسته بودی. بعد از آن


که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی ، به رختخواب رفتی 


و فوراً به خواب رفتی.اشکالی ندارد.احتمالاً متوجه نشدی که من 


در کنارت و برای کمک به تو آماده ام. من صبورم،بیش از آنچه تو 


را می کنی.حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با 


دیگران صبور باشی.من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت 


هستم.منتظر یک سر تکان دادن،دعا،فکر،یا گوشه ای از قلبت که 


باشد. خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته 


.خوب،من باز هم منتظرت هستم؛سراسر پر از عشق تو...به امید 


شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی. آیا وقت داری که این را 


برای کس دیگری هم بفرستی؟ اگر نه،عیبی ندارد،می فهمم و 



هم دوستت دارم. روز خوبی داشته باشی!




دوست و دوستدارت:خدا

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:38
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ