یافتن پست: #درد

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



از دردِ هجرِ تو دل من گله ها کند
دل را ربوده ای و برفتی براه دور
آری! ربوده ای، دل من را ربوده ای
زین جهت من از خود رها شده ام ... ... ...




دیدگاه  •   •   •  1392/10/14 - 17:50
+2
melika
melika

نوشت “قم حا ” …
همه به او خندیــــــــــــــــدند!!
گریــــــــــــــــــــــ ست …
گفت به “غم ها ” یم نخندید…
که هر جور نوشته شود درد دارد!!
از ته به سر بخوان
تا مــــــــنِ آن روزها را بشناسی…!!

دیدگاه  •   •   •  1392/10/13 - 16:44
+8
AmirAli
AmirAli
بچه ها خدافظ

دوستون دارم وحشتناک




7 دیدگاه  •   •   •  1392/10/12 - 16:00
+7
محمد
محمد
وقتــــــــــی تن کســــــــــــــــی رو زخــمـــــــی میـکنــــــــــــــی ، دیگه بعدش
نوازش کردنـــــــــــــــــش فقط دردشــــــــو بیــــــشتـــــــر مــــــی کنه !
دیدگاه  •   •   •  1392/10/11 - 21:47
+6
melika
melika

 


دردم این نیست که


او عاشق نیست


 


دردم این نیست که


 


معشوق من از عشق تهی است


 


دردم این است که


 


با دیدن این سردیها


 


من چرا دل بستم...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/11 - 21:13
+5
EHSAN
EHSAN
چه سخت است مرور کردن خاطراتی که روزی شیرین ترین بودند اما حالا آنقدر تلخ شده اند که هم دلت را به درد می آورند هم اشکت را در می آورند !
دیدگاه  •   •   •  1392/10/11 - 08:55
+6
محمد
محمد
هرآشنایی تازه،اندوهی تازه است...
مگذاریدکه نام شما را دانند و به نام بخوانندتان ، هرسلام ، سرآغاز دردناک یک خداحافظی است ...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/9 - 22:26
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



صحبت از عشق است
انهم از نوع مجازی
صحبت از تصویر یک گل
حرف از لایک است
کامنت وداغ واسکایپ
گفتگو هم درددل را میگشاید
صحبت از عشقی مجازی
باهمه گرمی ولطفش
هیچ لمسی نیست
هیچ بویی نیست
هیچ گیر و داری تیست
قبلبها میبازند اینجا
یک نفر چون من
یک نفر چون رز
یک نفر چون یار دل انگیز
یک نفر هم یاس غمگین
ان یکی سر در گریبان
این یکی شادان وخندان
صحبت از عشق است
عشق مجازی......
A.S
1392/10/06
(تقدیم به همه کسانی که
در این جهان نیمه گمشده خود را
در دنیای مجازی یافته اند)


کوتاه شود









دیدگاه  •   •   •  1392/10/9 - 20:03
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

اون پنبه آغشته به الکل سرد که قبل امپول به نقطه مورد نظر میمالن

دردش و استرسش از خود آمپول بیشتره :|

خدایی قبول داری؟‌


دیدگاه  •   •   •  1392/10/9 - 19:54
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺳﻮﭘﺮﯼ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﻨﻢ ﯾﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺲ ﮔﺮﺩﻥ ﺗﺎ ﺟﻠﻮ

ﭘﯿﺸﻮﻧﯽ ﮐﭽﻞ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎ ﯾﻪ ﺷﺎﻣﭙﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﺪﯾﻦ

ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﻫﻢ ﯾﻪ ﺩﻩ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺭﻭﻡ ﻭ

ﺭﯾﻠﮑﺲ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺷﻮﺭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﻣﯿﺰ ﮔﻔﺖ : ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻤﺎ :))) =)))

ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻌﺪﻡ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ :))))))))))

دیدگاه  •   •   •  1392/10/9 - 19:42
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ