محمد
پنداشت اگر شبی به سرمستی در بستر عشق او سحر کردم
شب های دگر که رفته از عمرم در دامن دیگران به سر کردم
دگر نکنم ز روی نادانی
قربانی عشق او غرورم را
شاید که چو بگذرم از او یابم آن گمشده شادی و سرورم را
رو، پیش زنی ببر غرورت را که عشق ترا به هیچ نشمارد
آن پیکر داغ و دردمندت را با مهر بروی سینه نفشارد
AmirAli
بعضی آهنگها به درد این میخورن که بریزی توی فلشت و توی ماشین همش ردشون کنی تا برسی به آهنگ مورد علاقت !