♥ نگار ♥
دوست عزیز و گرامی :
شما که بعد از غیبت طولانی به مدتِ چند سال
ناگهان زنگ زده و بسیار گرم و صیمیمانه ابراز دلتنگی میکنید ،
خر پدرتان است
با احترام
" زخم خوردگان از قرض گیرندگانِ بیشعور "
alijoon
ببار باران
که دلتنگم....مثال مرده بی رنگم
ببار باران
کمی آرام....که پاییز هم صدایم شد
که دلتنگی و تنهایی رفیق با وفایم شد
ببار باران
بزن بر شیشه قلبم....بکوب این شیشه را بشکن
که درد کمتری دارد اگر با دست تو باشد
ببار باران
که تا اوج نخفتن ها مدام باریدم از یادش
ببار باران
درخت و برگ خوابیدن
اقاقی....یاس وحشی....کوچه ها روزهاست خشکیدن
ببار باران
جماعت عشق را کشتن
کلاغا بوته ی سبز وفا را بی صدا خوردن
ولی باران ، تو با من بی وفایی
توهم تا خانه ی همسایه می باری
و تا من
میشوی یک ابر تو خالی
reza
ازت نمیگذرم ن بخاطر خودم
فقط ب خاطر مادرم ک شبهای دلتنگی و بی قراری
ب حال من گریه میکرد.....
reza
میگن ب هرچی بخندی سرت میاد
خدایا من ب کدام دلتنگی خندیدم....
♥ نگار ♥
ساقی روی جامش چنین نوشته بود:
اینجا طعم دلتنگی از عرق هم تلختر است
"دلتنگتم"
♥ نگار ♥
خدا گفت بینمتـــــــ. . .
گونه هایت خیس اســـتـــــ . . .
باز با این رفیق نابابـــــتـــــــــ . . نامش چه بود؟
هان! باران. . .
باز با "باران " قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر می كنــــــد!!!