یافتن پست: #دلت

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



همیشه بهم میگفتن تو چرا عاشق نمیشی چرا عشقی نداری ؟

همیشه بهم میگفتن عشق یعنی زندگی...

میگفتن اگه عاشق نشی یعنی زندگی نکردی...

ولی بهم نگفتن اگه اسیر یکی بشی دلت میسوزه...

نگفتن اگه با چشاش نگات کنه تموم جونتو به آتیش میکشه...

بهم نگفتن اگه تمام روز ببینیش بازم دلتنگش میشی...

بهم نگفتن برا اینکه گرمای دستشو حس کنی ثانیه شماری میکنی...

بهم نگفتن ممکنه یه روز فراموشت کنه ...

ولی الان همه بهم میگن فراموشش کن!!!!!

آخه چطوری؟

مگه میشه آدم کسیو که دوست داره فراموش کنه ؟؟؟؟؟

کاش بدونی ندیدنت نبودنت هرگز بهانه ای نمیشه واسه از یاد بردنت





دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 19:28
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



از تو سکوت مانده و از من،صدای تو
چیزی بگو که من بنویسم به جای تو
حرفی که خالی ام کند از سال ها سکوت
حسّی که باز پُر کنَدَم از هوای تو
این روزها عجیب دلم تنگِ رفتن است
تا صبح راه می روم و پا به پای تو...
در خواب...حرف می زنم و گریه می کنم
بیدار می کنند مرا دست های تو
هی شعر می نویسم و دلتنگ می شوم
حس می کنم کنارَمی و آه...جای تو....
این شعر را رها کن و نشنیده ام بگیر
بگذار در سکوت بمیرم برای تو...


کوتاه شود



دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 19:11
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
ترانه هامو گوش بده وقتي كه بارون مي زنه // وقتي كه اشك آدما معني فرياد منه
ترانه هامو گوش بده وقتي دلت پر از غمه // وقتي تو سُفرت شب و روز يه چيزي مثل نون كمه
با من بخون از مادري كه توي درد هاش سوخته بود // از اون جووني كه واسه نون شبش كليش رو فروخته بود
از پدري بخون كه صد هيچ باخته بود به سرنوشت // از بچه اي كه گشنه بود ولي مشق بابا نون داد مي نوشت


ياس
اين زندگي نفس كش مي خواد // هر مشكلي طرفت مياد
تو رو مي كشونه به سمت خودش // پاره نمي شي فقط كش مياي
سه شدي جسم بيخودي // که دیگه الكي حرص نمي خوري
مثل شلاقي كه تا ده تا بخوري دیگه بقيشو حس نمي كني
هر كي پرسيد سلام چطوري ؟؟؟ // جواب يك كلام دكوري
شكر يعني داغوني // ممكنه از زندگي هر آن ببري
داري فرار مي كني از اونا كه تو رو زير ميز دور زدن
با يه لبخند تلخ گفتي که اينم از اين ، اين نيز بگذرد
پدرت قطعا مرده // واسه زخمات مرهم درده
واسه اينكه جلوت سر بلند بشه // جلو أرباب سر خم كرده
مادرت كه ماوراي با مرام // كه تنها رفيق ماجراست
تو استرس آيندته // تا يه روزي دور از جون از پا درآد
مشكل تو پوله كه چشمات به جاي اشك با خون ترن
هرچند پولدارايي رو مي شناسم كه از من و تو داغون ترن
همه درگيريم // همه از حقيقت ها در ميريم
از قصه هامون فقط جوك ساختيم // مست كرديم و خنديديم
خوب دنیا خوبه هم خشن // درد هر كي قدر جنبشه
فقط اميدوارم كه تك به تك اينا رو هم جمع نشه
چون كه وقتي نقطه ای رسيد // كه سرسخت و عقده اي بشي
خشم توي شريانته // اون زمان وقت فريادته


همخوان (آمّين) اينقدر فرياد مي زنم تا گوش دنيا كر بشه // اينقدر مي گم كه شايد چشم خدا هم تر بشه
اينقدر مي گم كه صدام برسه به كل زمين // دعا كنيم بارون بياد دعا كنيم آمّين


ياس
صابخونه يه برگه از كيف // در اورد گفت ما رو خسته كردين
بزنين به چاك // نذارين برگردم من با حكم جلب قطعي
گفتيم حاجي مكه رفتي
مرگ هر كي كه دوست داري شب عيدي نذار حيرون و در به در شيم
ولی گفت دست من نيست
مادر زار مي زد // اساس خونه رو بار مي زد
صابخونه اي كه با حكم تخليه // هي خودش رو باد مي زد
پدر خسته بود از اين شانس // سرشكسته و پريشان
هر از گاهي بهم چشمك مي زد // كه بهم بگه نترس من اينجام
درس و مشقي ، نه // جمع و تفرق ، نه
ضرب و تقسیم ، نه // زنگ تفريح ، نه
بن بست يه مغز تعطيل // تو فكر ترك تحصيل
آدم همين وقت هاست كه مي تونه همه رو بشناسه // بشمار سه رفت اون كه همش مي گفتي جاش روي تخم چشماته
رفاقت ها بوي خيانت مي دن //نه نگو توي قيافت ديدم
يكي راست حسيني بهم بگه كه معني رفيق رو كيا فهميدن
اي كاش كه بتونم دليل نامردي ها رو بدونم همين // تا دو نفر رو با هم آشنا كرديم
تيم شدن كه بد منو بكوبن زمين
قلبتو ، عشقتو ، حستو ، وقتتو هزينه كن
كه آخرم بره با يكي ديگه تنهايي بشه نصيبمون ؟
زندگيت يه جزيره بود / قدم زدم در مسير تو / كه با لبخند بهم بگي همه اينا وظيفه بود ؟؟؟
يزيدتـــــــــو
............
دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 20:06
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



براے دل خـــودم مے نویسم ...

براے دلتنگــے هایــم

براے دغدغــہ هاے خـــودم

براے شانہ اے کہ تکیہ گاهــم نیستــــ !

برای دلے کہ دلتنگم نیست ...

براے دستے کہ نوازشگــ ـــر زخـم هایم نیست ...

براے خودم مے نویســـم !

بمیـ ــرم براے خـ ـودم کہ اینقـــدر تنهاستـــ !.!.!.!


دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 19:42
+7
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO

گاهــی وقتهــا یــک شــبچنــد روز “ طــول میکشــد از ســر دلتنگــی . . !




دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 19:22
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

سلامتی همه اونایی که قبلا بودن دیگه نیستن چون الان اونی نیستن که بودن...
سلامتی همه اونایی که صداشون اروممون میکنه نگاهشون دیونه...
سلامتی رد پاهای روی قلبمون...
سلامتی همه اونایی که واسه رفتن اومده بودن...
سلامتی زخمهای بجا مونده رو دلها
سلامتی همه اونایی که ارزو بودن ولی رویا شدن...
سلامتی اونایی که هر چقدرم نامرد باشن بازم دلمون گیرشونه...
در اخر سلامتی اونایی که دلشون گیر یه بی معرفت مثل منو تو...
سلامتی دلتووووووووووون...

دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 18:45
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



کاش می شد اشک میشدم توی چشاش

تو لحظه های بی کسی سربخورم روگونه هاش

کاش میشدقلبشو من دست بگیرم

راه شکستنو براش بست بگیرم

کاش میشددلتنگی هاتموم بشه

دنیا به بی رحمی محکوم بشه





دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 18:10
+2
AmirAli
AmirAli


اگر خدا آرزویی در دلت انداخت،بدان که توانایی رسیدن به آنرا در تو دیده




دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 15:22
+3
AmirAli
AmirAli


چه تلخه ...
خودت مجبور بشی بزاری بری اما دلت باهات نیاد.



دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 15:20
+3
AmirAli
AmirAli

مثل اتاق زیر شیروانی پر از خاطره ی بارانم کدام واژه می فهمد برایت چقدر دلتنگم


0
دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 15:14
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ