یافتن پست: #دلی

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دلگیرم!!!

واسه اون پسری که با 180 تا سرعت تو اتوبان میرفت و داد میزد تا خودشو خالی کنه...

دلگیرم واسه اون دختری که هرشب،سفیدی بالششو ریملش سیاه میکنه

واسه اون دختری که شکوندنش،خردش کردن،اما هنوز شکستن بلد نیست!!!

واسه اون پسری که عشقش ولش کرد،اما تمام دق دلیشو رو ریه هاش خالی کرد...

♥♥♥به سلامتی عشقت♥♥♥

♥♥♥به سلامتی خودت♥♥♥


3 دیدگاه  •   •   •  1392/09/29 - 16:10
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



شب یَلدا یا شب چلّه یکی از جشن‌های کهن ایرانی است.[۱] در این جشن،طی شدن بلندترین شب سال در نیم‌کرهٔ شمالی گرامی داشته می‌شود. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می‌شود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن می‌گیرند. این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیش‌تر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود.
واژهٔ «یلدا» ریشهٔ سریانی دارد و به‌معنای «ولادت» و «تولد» است. منظور از تولد، ولادت خورشید (مهر/میترا) است. رومیان آن را ناتالیس آنایکتوس یعنی روز تولد مهر شکست‌ناپذیر می‌نامند.[۲]ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانسته‌است.[۳]
چلّه ، دو موقعیت گاه‌شمارانه در طول یک سال خورشیدی با کارکردهای فرهنگ عامه، یکی در آغاز تابستان (تیرماه) و دیگری در آغاز زمستان (دی ماه)، هریک متشکل از دو بخش بزرگ (چهل روز) و کوچک (بیست روز). واژه چلّه برگرفته از چهل (معین، ذیل واژه) و مخفف «چهله» و صرفآ نشان‌دهنده گذشت یک دوره زمانی معین (و نه الزامآ چهل روزه) است.[۴]
پیشینه
چله و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می‌داد و در طول سال با سپری شدن فصل‌ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت‌های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.
آنان ملاحظه می‌کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می‌توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.[۵] بدین‌سان در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می‌شد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده می‌کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.[۶] در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، ص ۲۵۵، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده‌است و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده است.[۷] در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده است:[۸]
یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شب‌هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل می‌کند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک می‌باشد و بعضی گفته‌اند شب یلدا یازدهم جدی است.
تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی‌ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می‌پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می‌رسید، آتش می‌افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه می‌گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه‌های خشک در سفره می‌نهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می‌شد.[۹] در آیین‌های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‌ها و فراورده‌های خوردنی فصل و خوراک‌های گوناگون، خوراک مقدس مانند «می‌زد» نیز نهاده می‌شد.
ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار باززاییده شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب‌هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسان‌ها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده می‌پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام می‌گرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز می‌دانستند و در جبهه‌ها رعایت می‌کردند و خونریزی به طور موقت متوقف می‌شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می‌نگریستند و در خورروز در برابر آن می‌ایستادند و عهد می‌کردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.


دیدگاه  •   •   •  1392/09/29 - 14:17
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



كورش بزرگ مردی با نیك اندیشی كم نظیروتكرارنشدنی!

2500سال پیش كورش بزرگ فرمان دادازاین پس درسرزمین من تمام انسانها كه برابرویكسان زاده میشوندآزادهستندوهیچكس حق ندارددركشورم انسانی رابزرخریدوفروش كند!
150 سال پیش درامریكاجنگ داخلی بدلیل پافشاری ایالات جنوبی دربرده داری بوجود آمد!
امروز ما ناقص حقوق بشر وآنها مدعی دفاع از حقوق بشر.........


دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 20:20
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن
به از آن است که در دام نگاه افتادن


سیب شیرین لبت باشد و آدم نخورد؟
تو بهشتی و چه بیم از به گناه افتادن



لاک پشتانه به دنبال تو می آیم و آه
چه امیدی که پی باد به راه افتادن؟



آخر قصه ی هر بچه پلنگی این است:
پنجه بر خالی و در حسرت ماه افتادن



با دلی پاک، دلی مثل پر قو سخت است
سر و کارت به خط و چشم سیاه افتادن



من همان مهره ی سرباز سفیدم که ازل
قسمتم کرده به سر در پی شاه افتادن


عشق ابریست که یک سایه ی آبی دارد
سایه اش کاش به دل گاه به گاه افتادن!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 18:11
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

چشمی اگر به سیب و به حوا نداشتم



آدم نبودم و غم دنیا نداشتم



 


حالا تو را ندارم و امید مانده است



ای کاش امید داشتنت را نداشتم



 


با بی کسی گرفته ام انس و کسی دگر
یادم نمانده داشته ام یا نداشتم


@}


 


ای سرزمین سوخته مانند مهر تو
در آسمان هیچ دلی جا نداشتم



 


دنیا، بهشت یا چه بگویم چه بوده است
چیزی که هیچ وقت من آن را نداشتم!!
@};-

دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 18:00
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بیشورترین موجود دنیا "دلمه"
روزی هزار تا دلیل و منطق می یارم براش اروم میشه ولی بارم دم دمای شب كه میشه میگه چرا؟
دیدگاه  •   •   •  1392/09/27 - 15:08
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یکی از فانتزی هام اینه که،
درحالی که من و مخاطب خاصم رو صندلی پارک نشستیم
با یه نگاه خیره و یه صدای خسته بهش بگم; چرا من!!!
چرا منو انتخاب کردی؟
اونم بگه; دیوونه چون تو همه دنیای منی.



‏{ البته من که مخاطب خاص ندارم ولی در حد تئوری عرض کردم}

دیدگاه  •   •   •  1392/09/26 - 20:54
+4
AmirAli
AmirAli
دختره شبیه ساسات موتور گازیه! یه شباهت هایی هم به دستی نیسان داره بعد وقتی رفیقم میخواد ازش جزوه بگیره میگه:این که من خوشگلم دلیل نمیشه خطمم خوشگل باشه برو از یکی دیگه جزوه بگیر :|رفیقم کم مونده بود خودشو از لاله گوش دار بزنه
دیدگاه  •   •   •  1392/09/26 - 20:33
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

تا حالا شنیدی هر عضوی از بدن انسان یه وضیفه ی خاصی داره
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
وظیفه ی انگشت کوچک پا این هستش که به لبه ی دیوار، پایه ی مبل یا صندلی برخورد کنه و اشک ما رو دراره تا سطح کره چشممان پاکیزه شود
که همانا پاکیزگی وظیفه مومن است
عمرا اگه اینو می دونستی.برید حال کنید با این اطلاعاتی که در اختیارتون گذاشتم.

دیدگاه  •   •   •  1392/09/26 - 19:57
+4
AmirAli
AmirAli
دوستم برام اس ام اس زده پرسیده :
میدونی بهترین یونجه مال کجاست ؟
براشتم نوشتم : نه نمیدونم ...
برام نوشته مشکلی نیست از یه گاو دیگه میپرسم ... !!
منو میگی
ینی یه همچین دوستای اهل دلی داریم ما

دیدگاه  •   •   •  1392/09/26 - 08:37
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ