یافتن پست: #دلی

ronak
ronak
بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم

اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم

بیا با من مدارا کن که دل غمگین و جان خستم

اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم

بیا از غم شکایت کن که من همدرد تو هستم

بیا شکوه از دل کن که من نازک دلی خستم

جدایی را حکایت کن که من زخمی آن هستم

اگر از زخم دل پرسی برایش مرحمی بستم

مجنونم و مستم به پای تو نشستم

آخر ز بدیهات بیچاره شکستم

برو راه وفا آموز که من بار سفر بستم

دگر اینجا نمی مانم رهایی از وفا جستم

برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم

نمی خواهم تو را دیگر بدان از دام رستم

مجنونم و مستم به پای تو نشستم

آخر ز بدیهات بیچاره شکستم

مجنون و دل را به چشمان تو بستم

هشیار شدم آخر از دام تو جستم

مجنونم و مستم ....

عاشقم و خستم....
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 12:18
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
پیشاپیش سالی پر ار توام و سرشار ار اکنده برایتان مملو از لبریزم!!!!!!!!دوستای عزیز شبتون دلیه دلی{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 01:42
+1
مهسا
مهسا
برایت یک بغل گندم، دلی خشنود از مردم
برایت یک بغل مریم، که مست می شوی هر دم
برایت قدرت آرش، که دشمن را زنی آتش
برایت سفره ایی ساده، حلال و پاک و آماده
برایت یک غزل احساس، دو بیتی های عطر یاس
برایت هر چه خوبی هست، صمیمانه دعا کردم
سال نو و نوروز همگی پیشاپیش مبارک...
قدر دور هم بودن رو بدونید
{-35-}{-35-}{-35-}{-45-}{-45-}{-45-}{-21-}{-21-}{-21-}{-7-}{-7-}{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 01:30
+4
مهسا
مهسا
وقتی فهمیدی قرار نیست با هر زن یا دختری که دوست شدی،
به رختخواب بری ؛
هر وقت یاد گرفتی بدون توقع دوستی کنی ...
هر وقت فهمیدی هر کسی که دوستت شد ،
دوست ‌دخترت نیست
و برای جواب سلامش باید به یک علیک محترمانه فکر کنی
نه به پیدا کردن یک مكان خالی...
اونوقت میتونی
روی همراهی و همدلی من به عنوان جنس مخالفت حساب کنی...........!!!
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 01:23
+6
☺SAEED☻
☺SAEED☻
به سلامتیه اشک مستی، که بعد از خوردن مشروب؛
بدون اینکه جلوش رو بتونی بگیری میاد.
...بی ریا، بی نقاب، بی دلیل، بدون اینکه کسی بدونه چرا...!!!
اما خودت میدونی و دلت ... که خاطرات، داره دلتو چنگ میزنه
دلت می خواد گذشتت بر گردی، تا ایندفعه آسون ازش نگذری...
هر کی این اشکهای مستی رو دوست داره، می خوام لایک بزنه ...
به سلامتیتون
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 00:41
+10
mah3a
mah3a
از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم

و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی

من بدهکارت می شوم . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 23:47
+4
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
از قديم ميگفتن واسه كسى بمير كه واست تب كنه...! قديميا چه پر توقع بودن! من واست ميميرم حرفى نيست! اما خدا نكنه تو تب كنى...!
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 20:21
+9
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
حیف نون یه ماشین صفر میخره، بلافاصله زنگ میزنه به 110 میگه فرمون، دنده، کلاج، گاز و ترمز ماشینم نیست، کلاه سرم گذاشتن! پلیس میگه تو حیف نون نیستی؟ میگه چرا، میگه صندلی عقب نشستی، برو صندلی جلو بشین!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 19:43
+4
گرگ
گفت دانایی: که گرگی خیره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر!
لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
زور و بازو چارۀ این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زورآفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته میشود انسان پاک

و آن که از گرگش خورد هر دم شکست
گرچه انسان می نماید، گرگ هست!
و آن که با گرگش مدارا می کند،
خلق و خوی گرگ پیدا می کند.
در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری، گر که باشی همچو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر
مردمان گر یکدگر را میدرند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
این که انسان هست این سان دردمند
گرگ ها فرمانروایی می کنند؛
و آن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنایان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟

(فریدون [!])
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/27 - 12:51]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 19:11
+8
sasan pool
sasan pool
کاش می شد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل , دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش لبخندها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب ونان نداشت

کاش می شد ناز را دزدید و برد

بوسه رابا غنچه هایش چید و برد

کاش دیواری میان ما نبود

بلکه می شد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری می شدم

درتب آواز جاری می شدم

آی مردم من غریبستانی ام

امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پروازهاست

در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هرکه می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز , وسعتهای ناب

نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تو را پیدا کنم

در دل آینه جایی باز کنم .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 18:25
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ