یافتن پست: #دنیا

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نقابم که میافتد...


هیچ کس تاب سادگی دنیام را نمیآورد !!!


تاب خاشع و خلوصم را


تاب صداقت دستانم را


خستگی شانه هایم را


یا لرزش نگاهم را



گاهی فکر میکنم با نقاب خواستنی ترم!!!!


دست نوشته های یاسی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 19:12
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چند شب پیش سالگرد ازدواج مامان و بابام بود. اومدم تیریپ نمك بردارم، به بابام گفتم: بابا اگه زمان برگرده به عقب، باز با مامان ازدواج می‌كنی؟ گفت: آره، ولی تو رو به دنیا نمیاوردیم!
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 18:57
+3
nanaz
nanaz

گاهی عشق را پشت واژه های خواهر و برادری مخفی می کنیم.
انگار قاعده این دنیاست...
و عمری ست که عشق تنهاست


دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 18:28
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هیچ وقت اسیره به جایی رسیدن نشو

اسیر میشی ... اسیر در تنهایی اسیر در ناکجا آباد زندگی اسیر در آرزوهات اسیر در زندان دنیا

اسیر در...

زندگی برای رسیدن به خداست و خداست همه چیز و همه کس

برده دنیا شدن رو به بنده خدا شدن ترجیح نده

شاید بنده هم اسیر باشه اما اسیر در آزادی اسیر در عشق

اسیر در آرامش




(( آهید ))
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 17:41
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
از روزی به دنیا بی اعتماد شدم که کبریتی دستم را سوزاند که روش نوشته بود بی خطر!!! دوستت دارم های امروزی اکثرا پشتشون نوشته ساخت چین!


دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 17:31
+5
roya
roya
دنیا رو می بینید؟

حرف، حرف میاره

پول ،پول میاره

خواب، خواب میاره

ولی محبت خیانت میاره
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 14:43
+10
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ما همان آدمهایی هستیم که به راحتی دیگران را ترک می کنیم,اما وقتی کسی ترکمان می کند,جوری که انگار دنیا به آخر رسیده باشد بغض گلویمان را خفه م
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:56
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مــرد بودن یعـنی یه دنیا غیـرت و تعصبــــ ... کلمه " مــرد " حرمت داره... با گفتن مرد به هر نامردی ... این کلمه رو به نجاست نکشین!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:53
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﯾﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﺩﻧﯿﺎ ﺍﮔﻪ ﻣﺮﺩ
ﺑﻮﺩ ﺍﺳﻢ ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺭﻭﺵ
ﻧﺒﻮﺩ!
ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ:
ﺷﻤﺎ ﺻﺪﺍﺵ ﺑﺰﻥ"ﺟﻬﺎﻥ"ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻓﺮﻗﯽ
ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺘﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟
ﺗﻮ ﻋﻤﺮﻣﻤﻤﻤﻤﻤﻤﻤﻢ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻗﺎﻧﻊ
ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:39
+1
saman
saman
از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب 

شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب

پشت ستون سایه ها روی درخت شب

 می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب

می دانم آری نیستی اما نمی دانم

 بیهوده می گردم بدنبالت چرا امشب ؟

هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما

 نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب

ها ... سایه ای دیدم شبیهت نیست اما حیف

 ایکاش می دیدم به چشمانم خطا امشب

هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز

حتی ز برگی هم نمی آید صدا امشب

امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه

بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب

گشتم تمام کوچه ها را یک نفس هم نیست

 شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

طاقت نمی آرم تو که می دانی از دیشب

باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب

 ای ماجرای شعر و شبهای جنون من

 آخر چگونه سرکنم بی ماجرا امشب

(نجیب زاده)

دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 09:41
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ