چه احساس لطیف و زیباییست وقتی مرا میبوسی... وقتی لبانت ! حجم خلوت لبانم را به انتها میرساند و من !! آغوشت را امن ترین مکان دنیا می یابم ... حرم نفس هایت را از من نگیر که به گرمای تنت عادتی دیرینه دارم ...
این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند اما...... من جلوی دهانش را میگیرم وقتی میدانم کسی تمایل به شنیدن صدایش ندارد! این روزها من..... مجسمه سکوت شده ام خفقان گرفته ام تا ارامش اهالی دنیا خط خطی نشود...
ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل و ای تنها بهانه ی آوردن هر بهانه ، دیوانه ی مهربانی توام … ای بهترین چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوبتر شد که دنیای من شدی پس برای من بمان و بدان که تو تنها بهانه ی بودنی