بر خلاف قوانین فیزیک عمل میکند.
هر چه به او نزدیکتر میشوی، دورتر به نظر میرسد!
هر چه فاصلهاش بیشتر میشود، بزرگتر به نظر میرسد،
چشم میبندی، میبینیش
چشم باز میکنی، نیـست!
هرگاه،
دیدی چنین است،
صمیمانه به خودت،
تسلیت بگو...
نیمه شبِ پریشب گشتم دچار کابوسدیدم به خواب حافظ توى صف اتوبوسگفتم : سلام حافظ گفتا علیک جانمگفتم کجا روى تو گفتا خودم ندانمگفتم بگیر فالى گفتا نمانده حالىگفتم : چگونه اى ؟ گفت در بند بى خیالىگفتم که تازه تازه شعروغزل چه داری؟گفتا که مى سرایم شعر سپید بارىگفتم زدولت عشق،گفتا که کودتا شدگفتم رقیب گفتا ، او نیز کله پا شدگفتم کجاست لیلی؟مشغول دلربایی؟گفتا شده ستاره در فیلم سینمایىگفتم،بگو ز خالش ، آن خال آتش افروزگفتا عمل نموده ، دیروز یا پریروزگفتم بگو ز مویش،گفتا که مِش نمودهگفتم بگو ز یارش ، گفتا ولش نمودهگفتم چرا،چگونه؟عاقل شدست مجنونگفتا شدید گشته معتاد گرد و افیونگفتم کجاست جمشید؟جام جهان نمایشگفتا : خرید قسطى تلوزیون به جایشگفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره؟گفتا : شدست منشى در دفتر ادارهگفتم بگو ز اهد آن رهنماى منزلگفتا که دست خود را بر دار از سر دلگفتم ز ساربان گو با کاروان غم هاگفتا آژانس دارد با تور دور دنیاگفتم بگو ز محمل یا از کجاوه یا دىگفتا پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادىگفتم که قاصدک کوآن باد صبح شرقىگفتا که جاى خود را داده به [!]س برقىگفتم بیا ز هد هد جوییم راه چارهگفتابه جاى هد هد،دیش است وماهوارهگفتم سلام ما را باد صبا کجا برد ؟گفتا به پست داده آورد یا نیاورد؟گفتم بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگىگفتا که ادکلن شد در شیشه هاى رنگىگفتم سراغ دارى میخانه اى حسابىگفت آنچه بود از دم ، گشته چلوکبابىگفتم : بیا دوتایى لب تر کنیم پنهانگفتا نمى هراسى از چوب پاسبانانگفتم بلند بوده موى تو آن زمان هاگفتا به حبس بودم از ته زدند آن هاگفتم شما و زندان حافظ ما رو گرفتی؟گفتا ندیده بودم هالو به این خرفتى
جملات کلیدی پزشکان:
- اين بيماري شما بايد فوري درمان بشه
يعني من ماه بعد قرارهبرم مسافرت و معالجه اين بيماري خيلي ساده و سودآوره و بهتره زودتر ترتيبش رو بدم!
- خوب بگيد ببينم مشکلتون از کي شروع شد؟
يعني من از بيماريتون چيزينفهميدم و ايدهاي هم ندارم و اميدوارم شما خودتون سرنخي به من بدين!
- يک وقتديگه از منشي براي آخرهاي اين هفته بگير
يعني من امروز با دوستام دوره دارم،بايد برم. زودتر بزن به چاک!
- هم خبرهاي خوب و هم خبرهاي بد براتون دارم
يعني خبر خوب اينه که من قراره يه ماشين جديد بخرم و خبر بد اينکه شما بايد پولاونو بدين!
- من به اين آزمايشگاه اطمينان دارم بهتره آزمايشهاتون را اونجاانجام بدين
يعني من 40 درصد از پول آزمايش بيماراني که به اونجا معرفي ميکنمرا ميگيرم!
- دارويي که براتون نوشتم داروي خيلي جديديه
يعني من دارميه مقالة علمي مينويسم و ميخواهم از شما مثل موش آزمايشگاهي استفاده کنم!
- اگه تا يک هفته ديگه خوب نشديد يه زنگ به من بزنيد
يعني من نميدونمبيماريتون چيه شايد خود به خود تا يک هفته ديگه خوب بشه!
- بهتره چند تاآزمايش تکميلي هم انجام بدين
يعني من نفهميدم بيماريتون چيه. شايد بچههايآزمايشگاه بهتون کمک کنن!
- این بيماري الان خيلي شايعه
يعني اين چندمينمريضيه که اين هفته داشتم بايد حتماٌ امشب برم سراغ کتابهاي پزشکي و در مورد اينبيماري مطالعه کنم!
- اگه اين عوارض از بين نرفت هفتة ديگه زنگ بزنيد وقتبگيرين
يعني تا حالا مريضي به اين سمجي نداشتم خدا را شکر که هفتة ديگهمسافرتم و مطب نميام!
- فکر نميکنم رفتن پيش فيزيوتراپيست فايدهاي داشتهباشه
يعني من از فيزيوتراپيستها نفرت دارم نرخهاي ما رو شکستن!
- ممکنهيک کمي دردتون بياد
يعني هفتة پيش دو تا مريض از شدت درد زبونشون رو گازگرفتن!
- فکر نميکنيد اين همه استرس روي اعصابتون اثر گذاشته باشه؟
يعنيمن فکر ميکنم شما ديوونه هستين و اميدوارم يک روانشناس پيدا کنم که هزينههايدرمانتون رو باهاش قسمت کنم!
دانه آرام بر زمین غلتید رفت و انشای کوچکش را خواندگفت باغی بزرگ خواهم شد تا ابد سبز سبز خواهم ماندغنچه هم گفت گرچه دل تنگم مثل لبخند باز خواهم شدبا نسیم بهار و بلبل باغ گرم راز و نیاز خواهم شدجوجه گنجشک گفت میخواهم فارغ از سنگ بچه ها باشمروی هر شاخه جیک جیک کنم در دل آسمان رها باشمجوجه کوچک پرستو گفت: کاش با باد رهسپار شومتا افق های دور کوچ کنم باز پیغمبر بهار شومجوجه های کبوتران گفتند: کاش میشد کنار هم باشیمزنگ تفریح را که زنجره زد باز هم در کلاس غوغا شد هریک از بچه ها بسویی رفت ومعلم دوباره تنها شدبا خودش زیر لب چنین میگفت: آرزوهایتان چه رنگین استکاش روزی به کام خود برسید! بچه ها آرزوی من اینست!
صبح یک روز سرد پائیزی روزی از روز های اول سالبچه ها در کلاس جنگل سبز جمع بودند
دور هم خوشحالبچه ها غرق گفتگو بودند بازهم در کلاس غوغا بودهریکی برگ کوچکی در دست!
باز انگار زنگ انشاءبودتا معلم ز گرد راه رسید گفت با چهره ای پر از خندهباز موضوع تازه ای داریم
آرزوی شما در آیندهشبنم از رو برگ گل برخواست گفت میخواهم آفتاب شومذره ذره به آسمان بروم ابر باشم دوباره آب شوم