یافتن پست: #دور

نیوشا
نیوشا
در ترول
از جمله امراض دوران مدرسه =))
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 00:56
+9
علـــــــــــــــــی
علـــــــــــــــــی
تق تق تق

.

.

کیه؟

.

.

.

من گدای دوره گردم اومدم دورت بگردم
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 22:45
+2
علـــــــــــــــــی
علـــــــــــــــــی
نذر کرده ام

صد دور تسبیح

اهدنا صراط المستقیم بخوانم

شاید

مرا که میبینی

دیگر مسیرت را کج نکنی!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 22:23
+2
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
والا ما بچه بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا خانوم رضایی! میگفت: شما… مام میگفتیم: ما؟ میگفت: بعله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبتر بشین! مام میرفتیم عقب! بعد میگفت: یکم عقبتر! آقا مام تا نزدیکیهای در ورودی میرفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشون نده..! یعنی یه همچین بچه های دوست داشتنی ای بودیم ما..!{-7-} {-11-}
10 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 21:21
+13
fowkes
fowkes
امروز بعدازظهر به اصرار یکی از دوستان اخراجیهای 3 رو برای اولین بار دیدم
از بعداز ظهر احساس میکنم با تراکتور از رو شعورم رد شدن{-6-}{-6-}
9 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 21:20
+5
-5
nahid
nahid
مي بخشم كساني را كه هرچه خواستند با من ، با دلم، با احساسم كردند و مرا در دور دست خودم تنها گذاردند و من امروز به پايان خودم نزديكم ،
پروردگارا
به من بياموز كه در اين فرصت حياتم آهي نكشم براي كساني كه دلم را شكستند.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 17:57
+8
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ
مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ایامتان به کام
تا اطلاع ثانوی خدانگهدار{-41-}
23 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 15:16
+10
reza
reza
آسمونا پرستاره همه فصلامون بهاره

روی هر بام و دیواری پر عکس یادگاری

کهکشونا پر ماهه خبرای خوش تو راهه

پشت هر پنجره گلدون خونه هامون پر مهمون

کلبه ها پر چراغه گلای شب بو تو باغه

ساحل دریا پر از نور غصه از قلبای ما دور

باغچه ها پر ترانه پر شعر عاشقانه

چمدونا پر سیبه وسوسه چه بی نصیبه

شهر و کوچه پر بارون قصه ی لیلی و مجنون

ایوونا پر قناری نه فراری ٬ نه حصاری

طاقچه ها خونه ی شمعدون مهربونیا فراوون

یه قرار خیلی ساده زیر بید پیر جاده

وعده مون هرجا که خورشید بیشتر از همیشه تابید
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 15:04
+4
reza
reza
نمی دانم چرا بعد از عبور از

دقیقا سیصد و هشتاد و نه شب

کماکان لحظه ها بیدار و زنده

کماکان دستها مرداد،در تب



کماکان سجده ها لبریزِ نفرین

کماکان خنده ها زهر هلاهل

تمام حرف ها نقش کف دست

به روی ماسه های خیس ساحل



دوباره چهره ها اندوه،اندوه

دوباره بغض ها فریاد،فریاد

بلندِ آسمان کوتاهِ کوتاه

دوباره خاطرات … ای داد و بیداد



تمام زندگی دور تسلسل :

دوباره،بازهم،یک بار دیگر

دوباره روی گردنهای زخمی

طناب خسته ی یک دار دیگر …
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 14:58
+4
maryam
maryam
تقصیر برگها نیست. آدمها همینند! نفس میدهی له ات میکنند...!
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 14:53
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ