یافتن پست: #دور

*elnaz* *
*elnaz* *
و مرا

آنقدر آزردی ..

که خودم کوچ کنم از شهرت ..

بکنم دل ز دل چون سنگت ..

تو خیالت راحت ..

می روم از قلبت ..

میشوم دورترین خاطره در شب هایت

تو به من می خندی ..

و به خود می گویی:

باز می آید و می سوزد از این عشق

ولی ..

بر نمی گردم نه!

می روم آنجایی

که دلی بهر دلی تب دارد ..

عشق زیباست و حرمت دارد ..

تو بمان ..

دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت

سرد و بی روح شده است ..

سخت بیمار شده است ..

تو بمان در شهرت


...  .

دیدگاه  •   •   •  1393/02/10 - 12:27
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو دوران مدرسه بارون نمیومد
نمیومد
نمیومد
نمیومد
دقیقا وقتی میومد که زنگ ورزشمون بود...
<img src=(" title=":((" />((
دیدگاه  •   •   •  1393/02/8 - 22:11
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اینایی که بی دلیل میخندن، با مسخره بازیاشون همه رو میخندونن و دورشون همیشه شلوغه اینا رو اذیت نکنین اینا تو دلشون یه کوه غم دارن اینا خیلی تنهان
دیدگاه  •   •   •  1393/02/8 - 16:10
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از کارهای دوران کودکی من تلاش برای جویدن آب بود. ^_^


بچه الان داره وبلاگ اداره میکنه وااااالا.
دیدگاه  •   •   •  1393/02/6 - 21:51
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ما آدم معمولیا وقتی دلمون میگیره
میریم لب پنجره
با یه لیوان چایی خیره میشیم به دور دستا،
احساس آرامش می کنیم...
سلامتی ما معمولیا
که نه "آرزوی" کسی هستیم
و نه "آویزون" کسی...!


دیدگاه  •   •   •  1393/02/6 - 20:18
+3
maryam
maryam
یک روزی ... یک جایی ... آرزو میکنم بالاخره اونی که ... مال خـــــــــــودته بیاد ُ ... توی چشمات نگاه کنه و بگه : بالاخـــــــره پیـــــ♥ـــدات کردم ... دیگه نمیگذارم یه لحظه هم ازم دور بمونی ... . !! کاشکی اون روز بارونم نم نم بباره......
آخرین ویرایش توسط aunule20 در [1393/02/6 - 14:49]
دیدگاه  •   •   •  1393/02/6 - 14:48
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیــر آمـدی مـوسی

دوره اعــجازهـا گـذشتــه اســـت

عصـایت را بـه چـارلی چاپلـین بــده تـا انـدکی بخـندیـم...
دیدگاه  •   •   •  1393/02/5 - 21:10
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



وقتی دیدی یکی مثل
نوک پرگار همه جوره
پات ثابت وایساده هر طور بچرخی ،بکشی
،تکون نمیخوره
توام دورش بگرد
دورش نزن...




دیدگاه  •   •   •  1393/02/5 - 20:43
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



هیچ كس نمی تواند تشخیص دهــدكسی كه شانه هــایش تكــان می خوردمی خنــدد یا گریـــه می كندما از دور خوشیماما از نزدیكسیل اشك امان مان را بریده است ../.





دیدگاه  •   •   •  1393/02/5 - 14:49
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یه روز یه كامیون گلابی داشته توی جاده می رفته كه یه دفعه می‌افته توی یه دست‌انداز، یكی از گلابی‌ها می‌افته وسط جاده، بر می‌گرده به كامیون نگاه می‌كنه و میگه:
گلابی‌ها، گلابی‌ها!
گلابی‌ها میگن: گلابی، گلابی!
كامیون دورتر می شه،
صداشون ضعیف‌تر می شه.
گلابی میگه: گلابی‌ها، گلابی‌ها!
گلابی‌ها می گن: گلابی، گلابی!
باز كامیون دورتر میشه، گلابی میگه: گلابی‌ها، گلابی‌ها!
اما صدای گلابی دیگه به گلابی‌ها نمی‌رسه! گلابی‌ها موبایل راننده رو می گیرن و زنگ میزنن به موبایل گلابی،اما چه فایده كه گلابی ایرانسل داشته و توی جاده آنتن نمی‌داده!
گلابی یه نفر رو پیدا می‌كنه كه موبایل دولتی داشته، زنگ می‌زنه به راننده و می گه: گوشی رو بده به گلابی‌ها، وقتی كه گلابی‌ها گوشی رو می گیرن، گلابی میگه: گلابی‌ها، گلابی ها!
گلابی ها می گن: گلابی، گلابی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اون شور و اشتیاقت تو حلقم ،
واقعا دوست داری باز هم ادامه داشته باشه؟!؟!؟!؟!؟

دیدگاه  •   •   •  1393/02/4 - 16:42
+8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ