یافتن پست: #دور

nanaz
nanaz

ﻧـــﺤــﻮﻩ ﺑـــﻬـﻢ ﺯﺩﻥ ﺩﺧــــﺘــﺮ ﻭ ﭘـــﺴــﺮﺍﯼ ﺍﯾـــﺮﺍﻧـــی !


 


قهر دختر و پسر


 


- ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺴﺘﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ ﺭﯾﺨﺘﺖ ﻭ ﺑﺒﯿﻨﻢ. ﺑﺎﯼ
ـ ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﻫﺮﺟﻮﺭ ﺭﺍﺣﺘﯽ. ﺑﺎﯼ
- ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯽ؟ ﻧﺒﺎﯾﺪﻡ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﭘﺮﺗﻪ ﺧﺎﮎ ﺗﻮ ﺳﺮﺕ. ﺑﺎﯼ
ـ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻋﻮﺿﯽ ﺣﺮﻑ ﺩﻫﻨﺖ ﻭ ﺑﻔﻬﻢ ﺍﺻﻶ ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ. ﺑﺎﯼ
- ﻭﺍﻗﻌﺂ ﮐﻪ ... ﺍﻧﻘﺪ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﮕﯽ ﺑﺮﻭ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﯾﻪ ﺭﯾﮕﯽ ﺑﻪ ﮐﻔﺸﺖ ﻫﺴﺖ. ﺑﺎﯼ
ـ ﻓﻌﻶ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﯾﮕﺎﺗﻮ ﮐﻔﺶ ﺗﻮﺋﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﻭ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯽ. ﺑﺎﯼ
- ﻣﻦ؟ ﻣﻦ؟ ﺗﻮ ﻭﺍﺳﺖ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ . ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺑﺮﻡ. ﺑﺎﯼ
ـ ﺧﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﮕﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﯼ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﯽ ﺑﮕﻢ. ﺑﺎﯼ
- ﺧﺐ ﻣﻦ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ
ـ ﻫﺮﭼﯽ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﯽ ﺑﻌﺪ ﻣﯿﮕﯽ ...
- ﻋــــــــــﺸﻘـــــــــــــــــــــﻢ؟ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ ﺩﯾﮕﻪ
ـ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﺸﻪ ﻫﺎ !!!
- ﻣﺜﻶ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟
ـ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺰﻧﻢ
- ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺲ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﻣﯿﮕﺮﺩﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﺮ ﮐﻨﯽ ... ﭼﯿﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺗﺮﻩ؟ ﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﻩ؟
ـ ﮐﻶ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺒﯿﻨﻤﺖ ﺩﻭﺭﻭ ﺑﺮﻡ. ﺑﺎﯼ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺑﺎﻻ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ...
.
.
ﺑﺎﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ.. ﺑﺎﯼ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺎﯼ ﺑﺎﺯﻡ ﺍﺱ ﻣﯿﺪﻥ .. ﻭﺍﻻ (((((((((((:
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 14:54
+10
nanaz
nanaz
آدم بمیره ازین سوتی ها نده
بعد از سالها یکی از دوستای قدیمیمو تو خیابون دیدم،
کلی باهم حرف زدیم تا رسیدیم به اینجا که:
گفتم: خب الان مشغولِ چه کاری هستی؟
گفت:یه مغازه زدم ولی راضی نیستم
دوست دارم خشکبار فروشیش کنم، کلی سود داره
اما صاب مغازه راضی نیست، میگه کلاسِ مغازه رو میاری پایین!!
گفتم:تف به ذاتِ خرابش، لابد از این تازه به دوران رسیده هاس.
غمت نباشه، یکی از بچه ها یه جای تووپ داره واست ردیفش میکنم،
هرچی حال کردی بریز توش، صاب مغازه هم زنشو بزاره پشتِ ویترین
کلاسِ مغازه ش بره بالا….
گفت: صاب مغازه بابامه …!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 14:38
+8
nanaz
nanaz

تمام تلاشم را می کنم که خاطراتت را به یاد نیاورم…
اما مگر می شود این جا باشی و بدانم که هستی در همین اطراف و دلتنگ نشوم؟
روزهایی که می دانم فاصله ی زمینی ات از من دور است آسوده ترم….
نزدیک که می شوی نبودنت انگاری مشت می شود و مرا له می کند….
.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 13:45
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﻭﺭﻩ ﺩﻭﺭﻩ ﻯ ﮔﺮﮒ ﻫﺎﺳﺖ ...!
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ...
ﻣﯽ پندارﻧﺪ ﺩﺷﻤﻨﯽ .!
ﮔﺮﮒ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ...
ﺧﻴﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻧﯽ ...!
ﻣﺎ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﮔﺮﮒ ﻧﺒﻮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﻫیم ...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 22:17
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



هـیـچ وقـت ،هـیـچ چـیـز را بـی جـواب نـگـذار!!!
جـواب نـگـاه مـهـربـان را بـا لـبـخـنـد
جـواب دورنـگـی را بـا خـلـوص
جـواب مـسـئـولـیـت را بـا وجـدان
جـواب بـی ادب را بـا سـكـوت
جـواب خـشـم را بـا صـبـوری
جـواب پـشـتـكـار را بـا تـشـویـق
جـواب كـیـنـه را بـا گـذشـت
جـواب گـنـاه را بـا بـخـشـش
جـواب دلـمـرده را بـا امـیـد
جـواب مـنـتـظـر را بـا نـویـد





دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 21:49
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

به سلامتی اون که اگه بدونه چقدر دلتنگشم خودش از این همه دوری و نبودن خجالت میکشه


دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 15:20
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میخواهم دورت بگردم

تا منظومه ی شمسی

از اعتبار بیافتد...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 15:18
+1
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
دستـــم را بگیـــر . . . ! ببــَر . . . !

به دور دست هایــی که در دستــرس هیــــچ . . . !

دستـــی نباشـــَــم . . . !


دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 13:44
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

یکی از دوراهی های زندگی هنگامی است که نمیدانید در شیشه ای مقابلتان را باید “بکشید” یا “فشار دهید” !


دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 13:40
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاغا دیشب هممممممممممه دور هم نشسته بودیم پسرخالم موبایلش زنگ خورد ، یه خورده سرخ و سفید شد تابلو بود مخاطب خاصشه ! همه سکوووووووووووووت!
حالا پسرخالم: بله؟ سلام ، ممنون شما؟ نخیر اشتباه گرفتین من خودم ده دقیقه دیگه بهتون زنگ می زنم !!
خب اسکل به کی زنگ میزنی اگه اشتباه گرفته !!؟
پرفسور الان بم اس ام اس داده حال کردی دیشب چطوری قضیه رو جمع کردم ، هیچکی نفهمید :|
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 21:09
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ