یادش بخیر یه زمانی توو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که : تو اجازه بگیر برو بیرون منم ۲دقیقه دیگه میام! بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو….. من که حلالشون نمی کنم!!!!!
حرف های زیادی بلد نیستم من تنها چشمان تو را دیدم و گوشه ای از لبخندت که حرف هایم را دزدید از عشق چیزی نمی دانم اما دوستت دارم کودکانه تر از آنچه فکر کنی ...
بی وفایی واژه ی تلخی ست ، حقیقتی زهرآگین ، فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارمها ، هرگز تبرئه ای نیست آنکه را که را چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد …