dr.amirjadidi
این روزهاابرموبارون.حس دلتنگی باهامه دیدن دوباره توهمه حاله هوامه حس دلتنگی قشنگه وقتی که مال توباشه دوست دارم اشگام مقصدتوباشه ....................
dr.amirjadidi
سلام اسمم امیر.مهدی ساکن تهران متولد1365/1/12 دکتراداروسازی .نخبه های دانشگاه شریف تهران .فارغ التحصیل شهراکسفوردانگلستان ومدرس دانشگاه تهران هستم بخاطرموقعیت خوبی برای ازدواج بیدانکردم.دنبال یک دوست اجتماعی خوب باشرایط زیرمیگردم .سالم بادرک فهم بالا باصداقت .رک وراست خوش تیب وخوش قیافه .باروابط عمومی بالا هستم ترجیحاتهرانی باشد..اگه ببینم باشرایط من کناربیایدحاضرهستم برای ازدواج خواستگاری هم بیام ...شماره تماس مومیدم بدون شرم وحیاوخجالت تماس بگیریدممنون ومچکرم منتظرتماس تون هستم 09197366123
آخرین ویرایش توسط
amir1365 در [1394/02/5 - 17:35]
dr.amirjadidi
سلام .دوستان عزیز.فرداشب جشن گرفتیم .همچین شبی خارج کشورجشن فارغ التحصیلی ام بوده جای همه دوستان همیهنی خالی امشب کلی مهمان ازداخل یاخارج کشورداریم .مراسم ماواقع درسوبراستاربسرعمویم عباس جدیدی واقع درخ بیروزی هستش .انشاه الاهمچنین شبی جشن فارغ التحصیلی شماباشه ...............
dr.amirjadidi
تومهربونی.باره جونی نیمه ماهی تواسمونی باتونوشتی باسم نوشتی تااخرخط برام نوشتی ..نمیخوام هبچ کسی یارمن باشه همدم رفیقوراه من باشه من فقط تورومیخوام ستاره شبم بشی توشریک خنده تب ام بشی ...توکه خدامی همه اش باهامی توکه تمام اوج صدامی توارزوی تنها ارزومی توخودماهی سوزنگاهمی .نمیخوام هیچ کسی یارمن باشه همدم رفیق راه من باشه من فقط تورومیخوام ستاره شبم بشی توشریک خنده تب ام بشی ...دوست داشتن ات قداون ستاره های اسمونت توروخواستن ات.مثل اون صورت ماه مهربونت تواس هرچی باشه میدم تاونشوتابای جون میدهم ..نمیترسم ازهیچ کس ناکس تاتمام هستی این دل بی کسی............
dr.amirjadidi
نمیگم که خطا نکردم .من که ادعانکردم همه میگن بی بفایی.من که اعتنا نکردم ...عازم سفرشدی تومن دلم میخواستم بدونی واسه موندن تواما به خدا دعانکردم میدونم دوستت ام نداری حتی به قدقناری همون عاشقم ام هنوزه ام منکه اشتباه نکردم من تورورها نکردم
dr.amirjadidi
خدایا قسم به تنهایت مرامحکوم به دوست داشتن کسی که قسمتم نیست نکن..........
♥ نگار ♥
ﻣﯿﮕﻦ ﺁﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﻩ ﮐﻞ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺑﺪﻧﺶ ﺍﺯ ﮐﻞ ﮐﺎﺭﺍﯼ ﺑﺪ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ
ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺨﺺ !!!...
ﺣﺎﻻ ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻝ ... ؟؟؟؟؟
ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﯾﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺣﺮﻓﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ
ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﻢ !...؟
ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻮﻡ ﻣﯿﮕﻪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺑﻐﺾ ﮔﻠﻮﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺷﮑﻢ ﺟﻠﻮ
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﺩ !.... ؟
ﺍﯾﻦ ﭼﺸﻤﻬﺎ ﻣﯿﮕﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻧﺎﻣﺮﺩﺍ ﭼﻪ ﺷﺒﻬﺎﯾﯽ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺶ ﻧﯿﻮﻣﺪﻩ !.... ؟
ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻻﻣﺼﺐ ﻣﯿﮕﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻣﺎ ﻣﺤﺒﺖ
ﻧﺪﯾﺪﻩ !... ؟
ﺍﯾﻦ ﻣﻐﺰ ﻻﻣﺼﺐ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺸﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺧﯿﻠﯽ
ﭼﯿﺰﺍ ﮔﺬﺷﺘﻪ !... ؟
ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻣﯿﮕﻦ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺟﻮﻭﻧﯿﺸﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎﯼ ﺑﻬﺘﺮ ﮐﻪ
ﺍﺻﻼ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ !... ؟
ﺍﯾﻦ ﻻﻣﺼﺒﺎ ﻣﯿﮕﻦ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﯾﻪ ﻫﺎﺵ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﮐﻪ ﮐﻢ
ﻟﻄﻔﯽ ﺩﻭﺳﺘﺎﺷﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻪ !...؟
ﻓﻜﺮ ﻧﮑﻨﻢ !!!!...
ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺸﻪ !!!... ؟؟!!!!