♥ نگار ♥
و هـمه می گــویـند : دوستـت نــداشـت …
و تــو نمـی تــوانـی بـه هـمه ثــابـت كــنی كه هــرشـب
بــا عـاشـقانـه هــایـش خـــوابت می كـــرد !!.
( یا شاید خامت میکرد! )
در کافه تنهایی
درد دارد ! وقــتـی می رود ..و هـمه می گــویـند : دوستـت نــداشـت …
و تــو نمـی تــوانـی بـه هـمه ثــابـت كــنی كه هــرشـب
بــا عـاشـقانـه هــایـش خـــوابت می كـــرد !!.
( یا شاید خامت میکرد! )