یافتن پست: #دیدن

sasan pool
sasan pool
كودكی میگفت:

معلم برای سفید بودن برگه نقاشیم

تنبیهم كرد و همه به من خندیدند...

اما من خدایی را كشیده بودم

كه (همه) می گفتند دیدنی نیست
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 23:56
+6
ronak
ronak
دیر زمانی است که از رفتنت گذشته و چه سخت است انتظار ی که به پایان نخواهد رسید
انتظاری که امید در آن نیست
انتظاری که درکش مبهم است امیدی نیست و باز هم شاید امیدی هست اگر نبود تحمل ندیدنت سخت تر از این بود که هست
دلم برای لحظه های با تو بودن تنگ است
برای دیدنت
دلم تنگ است
عشقم
کاش …
دیگر نمی توانم نه دیگر توان نوشتن ندارم اثری که از دل به دستانم رسیده نیرویم را می گیرد
در عجبم از صبری که خدایمان می دهد فکر می کردم بدون تو نابودم ولی باز هستم و خواهم بود
کاش آرامشت را بر هم نزنم که من صبرم به خاطر آرامش توست
ناله هایم را بی پاسخ نگذار
با من سخن بگو …
دوستت دارم تا همیشه
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 15:00
+6
☺SAEED☻
☺SAEED☻
هرازگاهی توقف در ایستگاه بین راه,فرصت خوبی است برای دیدن مسیر طی شده و نگریستن به راهی که در پیش روست.......
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 12:05
+5
mehdi
mehdi
ویلیام شکسپیر میگه : زمانی که فکر می کنی تو 7 تا آسمون 1 ستاره هم نداری یکی یه گوشه دنیا هست که واسه دیدنت لحظه شماری می کنه...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 23:08
+7
ronak
ronak
حيف نون تو اتوبوس میگوزه !میندازنش پایین.
میگه واقعا مردم اعصاب ندارنا قدیما میخندیدن!
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 21:02
+7
hamidreza
hamidreza
دیدن یه سوسک توی اتاق خواب درواقع مسئله خاصی نیست

مسئله خاص از اونجا شروع میشه که : سوسکه ناپدید میشه … !!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 21:55
حمید
حمید
با دوستم رفتیم خرید. برگشتیم دیدیم ماشینش نیست میگه: دزدیدنش میگم پ ن پ خسته شده بود از بس منتظر ما وایساد. اس ام اس داد گفت من میرم خودتون بیاین!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 11:18
+2
حمید
حمید
در SMS
به چشم های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است.{-11-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 10:15
حمید
حمید
از یک عاشق شکست خورده پرسیدم :

بزرگ ترین اشتباه ؟!

گفت : عاشق شدن .

گفتم : بزرگ ترین شکست ؟!

گفت : شکست عشق .

گفتم : بزرگترین درد ؟!

گفت : از چشم معشوق افتادن .

گفتم : بزرگترین غصه ؟!

گفت : یک روز چشم های معشوق رو ندیدن .

گفتم : بزرگترین ماتم ؟!

گفت : در عزای معشوق نشستن .

گفتم : قشنگ ترین عشق ؟!

گفت : شیرین و فرهاد .

گفتم : زیبا ترین لحظه ؟!

گفت : در کنار معشوق بودن .

گفتم : بزرگترین رویا ؟!

گفت : به معشوق رسیدن .

پرسیدم : بزرگترین آرزوت ؟!

اشک تو چشماش حلقه زد و با نگاهی سرد گفت : مرگ !{-6-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 01:59
+1
حمید
حمید
جالب اما دیدنی{-26-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 23:20
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ