یافتن پست: #رسیدن

saman
saman


مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید




که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید






از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش




زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید






زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس




موسی آنجا به امید قبسی می‌آید






هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست




هرکس آنجا به طریق هوسی می‌آید






کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست




این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید






جرعه‌ای ده که به میخانهٔ ارباب کرم




هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید






دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است




گو بران خوش که هنوزش نفسی می‌آید






خبر بلبل این باغ بپرسید که من




ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید






یار دارد سر صید دل حافظ یاران




شاهبازی به شکار مگسی می‌آید



دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 15:21
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ز من نپرس که چرا پای علاقه ام ایستاده ام!
سال هاست با خود تکرار می کنم :
عشق با تمام "نرسیدن" هایش شیرین است ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 22:16
+4
saman
saman


مردان خدا پردهٔ پندار دریدند





یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند







هر دست که دادند از آن دست گرفتند




هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند







یک طایفه را بهر مکافات سرشتند




یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند







یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند




یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند







جمعی به در پیر خرابات خرابند




قومی به بر شیخ مناجات مریدند







یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد




یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند







فریاد که در رهگذر آدم خاکی




بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند







همت طلب از باطن پیران سحرخیز




زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند







زنهار مزن دست به دامان گروهی




کز حق ببریدند و به باطل گرویدند







چون خلق درآیند به بازار حقیقت




ترسم نفروشند متاعی که خریدند







کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است




کاین جامه به اندازهٔ هر کس نبریدند







مرغان نظرباز سبک‌سیر فروغی




از دام گه خاک بر افلاک پریدند



دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 16:31
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به سلامتی عاشقی ک وقتی ازش پرسیدند: چرا ناراحتی؟ گفت: تا حالا پشت ماشین عروس عشقت بوق زدی ....؟!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 15:27
+2
roya
roya
از شیخ بهایی پرسیدند: سخت میگذرد،چه باید کرد؟
گفت: خودت که میگویی سخت میگذرد، سخت که نمی ماند!
پس خدارو شکر که می گذرد و نمی ماند …ا
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 10:24
+3
saman
saman

اشتباه می‌کنند بعضی‌ها
که اشتباه نمی‌کنند!
باید راه افتاد،
مثل رودها که بعضی به دریا می‌رسند
بعضی هم به دریا نمی‌رسند.
رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد!


[سید علی صالحی]

دیدگاه  •   •   •  1392/05/20 - 13:43
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زندگی یعنی چکیدن همچو شمع از گرمی عشق

زندگی یعنی لطافت گم شدن در نرمی عشق

زندگی یعنی دویدن بی امان در وادی عشق

رفتن و آخر رسیدن بر در آبادی عشق

می‌توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن

پرغرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن

می‌شود اندوه شب را از نگاه صبح فهمید

یا به وقت ریزش اشک شادی بگذشته را دید

می‌توان در گریه ابر با خیال غنچه خوش بود

زایش آینده را در هر خزانی دید و آسود

می‌توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن

پرغرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 21:55
+2
be to che???!!
be to che???!!

“ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻥ ﻫﺪﻓﺖ ﺍﺯ ﺧﻠﻘﺖ پسر ﭼﯽ ﺑﻮﺩ؟ . . . . . . . ﮔﻔﺖ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺗﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ . . . . ﺍﯾﻨﻢ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻠﻘﺖ ﺑﻮﺩ ... دخترا ﺣﺮﮐﺘﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺪﯾﻦ ... ﻓﻘﻂ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮔﺮ پر پر زدن پسرا .ﺑﺎﺷﯿﻦ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯾﻦ”

5 دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 02:38
+3
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از امام صادق ـ علیه السلام ـ پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟
فرمودند : بر چهار اصل:
1. دانستم رزق مرا دیگری نمی‌خورد، پس آرام شدم؛
2. و دانستم که خدا مرا می‌بیند، پس حیا کردم؛
3. و دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی‌دهد، پس تلاش کردم؛
4. و دانستم که پایان کارم مرگ است، پس مهیا شدم.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 14:38
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ما بدهكاریم به كسانی كه صمیمانه زما پرسیدند:
معذرت می‌خواهم، چندم مرداد است؟
و نگفتیم
چون كه مرداد گور عشق گل خونرگ دل ما بوده است.

۹ سال بی‌پناهِ بی‌پناهی گذشت و كسی نمی‌داند حسین پناهی دقیقا چندم مرداد فوت کرده است، مردی كه حتی روز تولد هم ندارد! حدوداً سالی بدنیا پا نهاد و حدوداً روزی دنیا را بدرود گفت!، در "میان مردمی که حدوداً می‌خرند و حدوداً می‌فروشند"

این "سرگذشت کسی‌«ست» که هیچ کس نبود
و همیشه گریه می‌کرد
بی مجال اندیشه به بغض‌های خود"
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 18:08
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ