یافتن پست: #رفته

M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب

دید.عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.

پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: «باید ازت

عکسبرداری بشه تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشه.»

پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.

پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.

زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم.

نمی خواهم دیر شود!

پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم.

پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد!

حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز

صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟

پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است...!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/10 - 21:29
+4
ali rad
ali rad
این بار تو بگو دوستت دارم،
نترس، من آسمان را گرفته ام
که به زمین نیاید!.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/10 - 16:10
+4
mohsen-p
mohsen-p
داشتم میرفتم باشگاه وسط راه یادم اومد یه چیزی رو یادم رفته،

برگشتم خونه.در زدم داداشم در رو باز کرده با تعجب میپرسه

حامد تویی؟!!!نرفتی باشگاه؟

میگم:پَــــ نَ پَــــ حامد رسید من دیلیوریشم…
دیدگاه  •   •   •  1390/12/10 - 09:11
+5
benyamin
benyamin
مهريه جديد خانمها
1390 ليتربنزين ! آيا وكليلم ؟ عروس رفته بشكه بياره !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 23:20
+2
ebrahim
ebrahim
این مدت که اومدم تو نت انقد جملات شکست عشقی خوندم که دیگه کم کم داره باورم میشه یکی منو ول کرده رفته ...... )))))
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 21:44
+7
ashkan
ashkan
غضنفررفته بوده چتربازی. موقع پرش از هواپیما، فرمانده بهش می گه: وقتی پ[!] بیرون دكمه سبز می زنی چترت باز میشه، یك درصد اگر باز نشد، دگمه قرمز رو می زنی كه حتما چترت باز می شه. بعد وقتی رسیدی پایین یك جیپ هم پایین منتظرته كه می بردت پادگان. حالا بپر. غضنفر می پره، دگمه سبز رو میزنه چتر باز نمی شه، دگمه قرمز رو میزنه چتر باز نمی شه، می گه اگه شانس ماست، حالا اگر برسیم پایین جیپه هم رفته
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 21:22
+6
-2
ashkan
ashkan
ازلره ميپرسن ماه عسل خوش گذشت؟ ميگه خيلي.
ميگن پس چرا عروس گريه ميكنه؟
ميگه آخه يادم رفته بود ببرمش
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 20:49
+6
-2
ebrahim
ebrahim
همه مي خواهند روي قله کوه زندگي کنند، اما تمام شادي ها و پيشرفتها وقتي رخ مي دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستيد
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 20:08
+5
aB'Bas S
aB'Bas S
تركه عقب عقب راه میرفته، ازش میپرسند: چرا اینجوری راه میری؟ میگه:آخه بچه‌ها میگن از پشت شبیه آلن دلونی{-33-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 19:46
+3
ronak
ronak
شنیده بودم غذایی ته بگیرد
اما مثل اینکه اینبار دوست داشتن ته گرفته است!
شما بوی سوختنی حس نمی کنید؟!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 13:58
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ