♥ نگار ♥
خود ابوالفضل پور عرب به جاى اينكه بره خونه خودشون
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چند بار اشتباهى رفته خونه فريبرز عرب نيا!!!
♥ نگار ♥
اعتراف میکنم یبار که کوچیک بودم و رفته بودیم مسافرت مامان و بابام از ماشین پیاده شدن و بعد که سوار شدن گفتن محل مین گذاری شده بود(در خانواده ی ما کنایه از دستشویی بزرگه!)
یعنی زمینش قابل نشستن نبود میخواستیم از اونجا بریم یه جای دیگه ولی من
خون گریه می کردم که به منم نشون بدیییین!!!
♥ نگار ♥
شخصی نزد حكیم رفت و پرسید من بواسطه تلگرام با دختری زیبا آشنا شدم و قصد ازدواج با او را دارم.
این امر مشكلی ندارد و از نظر دین پذیرفته شده است؟؟؟
حكیم گفت دهن تو سرویس ...
از كدوم گروه زدی؟؟؟ منم اد كن
♥ نگار ♥
رفته بودم قصابی,خیلی هم شلوغ بود
قصابه,گوشت هرکی آماده میشد
اینجوری صداش میزد:
گوساله کی بود؟؟؟؟
گوسفند بیا جلو!
به یکی هم گفت: تو گوسفندی؟؟؟؟
گفت نه اقا من گاوم
خوشبختانه من جیگر خواسته بودم
گفت جیگر بیاد جلو
♥ نگار ♥
مورد داشتیم دختره رفته تو گوگل سرچ کرده :
اسم اون پسری که نزدیک مدرسه مون مغازه داره چیه؟!!
گوگل جواب داده برو درستو بخون
دو شنبه امتحان فارسی داری!!!
♥ نگار ♥
یاد گرفته ام در خوشی هایم ...
کسی را شریک خنده هایم نکنم ...
چون یاد داده اند در غصه هایم ...
کسی شریک گریه هایم نیست ...
♥ نگار ♥
متاسفانه باخبر شدیم که خواننده محبوب"حمیرا" آلزایمر گرفته و خاطرات شمال رو که محال بود از یادش بره رو فراموش کرده.
♥ نگار ♥
*الآن پیاده رفته بودیم رسیده بودیم*
جمله ای که هیچ گاه به مرحله عمل نمی رسه...
♥ نگار ♥
یادتونه کتابامونو جلد میکردیم بعد که تموم میشد میدیدیم مو رفته لاش؟؟؟
چه چرت و پرتايي يادتونه من اصلا يادم نمياد :/
♥ نگار ♥
یه ﺳﻼﻣﯿﻢ ﺑﮑﻨﯿﻢ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻭﻥ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﮐﻪ
ﺻﺒﺢ ﯾﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺭﻓﺘﻪ
ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﻩ ساعتا یه ساعت ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻋﻘﺐ
.
.
.
.
.
.
ﺳﻼﻡ ﺑﺪﺑﺨﺖ