*elnaz* *
ببخشید که نبودم چند وقت *حالا که رفته ای پرنده ای آمده است در حوالی همین باغ روبرو هیچ نمی خواهد ، فقط می گوید : ... کو کو …بر سرش چتر گرفتم ديدم او خودش باران است * دست های تو تصمیمم بود باید می گرفتم و دور میشدم.........