یافتن پست: #روزها

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
فیزیک بعدترها ثابت می کند

در روزهای بارانی

جای خالی آدم ها بزرگتر می شود .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 16:28
+4
be to che???!!
be to che???!!
 

كارم از يكي بود و يكي نبود گذشت،من در اوج قصه گم شده ام….!

...اين روزها بُرد با كسي ست كه بي رحم باشداز دلتــــ كه مايه بگذاري ســوخـــــته اي . . ....

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 14:00
+5
be to che???!!
be to che???!!
منم هرزه گوي هميشگي يادت هست ؟؟؟؟؟          

منم تا هميشه خيره به جاي پاي رفتنت يادت  هست؟؟؟؟

منم كولي ِ سرگردان كوچه هاي انتظار .... مجنونِ در بدر ِ خاطره ها !

منم مهمان هر شب ِ اندوهيادت هست؟؟؟؟ .........!

عاشق يك خيال محض ... فرهاد ِ كوه هاي بيستون..!!

دورم از تو در شهري دور فصلي دور زماني دورتر !!

دورم از تو كه اين روزها اين زمان اين لحظه ها را نمي بيني !

شرم اولين بوسه مان در ديدار، يادت هست ؟

گم شدنمان در كوچه باغ آرزوها ،يادت هست ؟

ما شده بوديم من و تو كه محال بوديم ، يادت هست؟

روز تلخ رفتنت يادت هست ؟ دستانت در دستان ِ مرد ِ غريبه يادت هست ؟

اشكهايم لحظه آخر ، يادت هست ؟

از آن روزها بسيار گذشته است...

و همه ي اينها را در نبود ـ تو به امروز رساندم .......

چه شبهايي كه بايد گرمي دست تو مي بود تا از چشمان ِ خيسم زلال اشك مي زدود  و نبود !!

چه لحظه هايي كه با رقص محزون دانه هاي باران به شب ِ اندوه مي رسيد و تو نبودي تا ببيني!!

چه پريشان حالي ها كنج اين اتاق ِخالي سر به زانو بودم و عطر حضور تو نبود تا به حال آوردم !!...

نه نبودي تو ...نبودي ....

سر به ديوار ِ بي كسي ها مي كوبيدم و نامت را فرياد كه آهاي زيباي خاطره ها بيقرارم بيقرار!!

پنجره ام رو به باغ ِ خيالِ تو است و من خيس ِ باران در خيابان هاي بدون تو !

شهر ِ بدون تو

و تو جايي دورتر دست در آغوش كسي تازه ، هوس را آه ميكشي

گوارايت باد .........

تا بوده همين بوده ، هميشه براي تويي كه نبوده اي قصيده ي حسرت مي گفتم و به شب مي رسيدم

به سكوت گنگِ خانه و خفگي بغض ِ كنار ِ پنجره ....

و تو كه همچنان دوري از اين شب زده ي بي در و پيكر ....

شايد اين بار بتوانم در نقطه اي كور، ياد تو و خاطرات ِ ترا به آغوش فراموشي بسپارم ..

شايد اين بار بتوانم!!!!!!!

شايد!!!!!!!!.........
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 13:52
+4
saman
saman
باز باران با ترانه .. می خورد بر بام خانه…
خانه ام کو؟
خانه ات کو؟
آن دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟
… فصل خوب سادگی کو؟
یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟
پس چه شد دیگر٬ کجا رفت؟ خاطرات خوب و رنگین؟
در پس آن کوی بن بست در دل تو٬ آرزو هست؟
کودک خوشحال دیروز غرق در غمهای امروز، یاد باران
رفته از یاد آرزوها رفته بر باد
باز باران٬ باز باران میخورد بر بام خانه بی ترانه ٬
بی بهانه شایدم گم کرده خانه ………….

(نجیب زاده)
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 10:57
+5
saman
saman

همیشه روزهایی هست که
انسان در آن، کسانی را که دوست
می داشته است بیگانه می یابد…!


[آلبر کامو]

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 09:15
+2
saman
saman

دعای باران چرا ؟؟؟


دعای عشق بخوان…!!!


این روزها دلها تشنه ترند تا زمینها…


خدایـــــــــــــــــا………….


کمی عشـــــــــــــــــق ببار!

(نجیب زاده)

دیدگاه  •   •   •  1392/05/20 - 16:17
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هیجوقت...هیجوقت کسی را با تمام وجودت دوست نداشته باش.یک تکه از خودت را نکه دار برای روزهایى که هیجکس را به جز خودت
ندارى...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/20 - 15:25
+1
saman
saman

قهوه ام را شیرین کن،


آنروزها که تلخ میخوردم روزگارم شیرین بود!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/20 - 14:28
+5
saman
saman

ساعت ها نمی گذرند
و مکث زمان چقدر دلگیر است…
و چقدر من این روزهایم را دوست ندارم…!!


[احسان]

دیدگاه  •   •   •  1392/05/20 - 13:45
+2
roya
roya
این روزها اگرخون هم گریه کنی عمق همدردی دیگران

 


فقط یک کلمه است. . .    ( آخـــی . . . )


دیدگاه  •   •   •  1392/05/20 - 00:47
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ