یافتن پست: #روزها

*elnaz* *
*elnaz* *
سهم "من"از"تو"عشق نیست.ذوق نیست.اشتیاق نیست...!همان دلتنگی بی پایان ست که روزها دیوانه ام میکند.................


دیدگاه  •   •   •  1393/05/22 - 14:36
+6
یه دقیقه سکوت
بخاطر تموم آرزوهايى که در حد يه فکر کودکانه باقى موندن بخاطر اميدهايى که به نااميدى مبدل شدن
بخاطر شبهايى ک با اندوه سپرى کرديم
بخاطر چشمهايى که هميشه بارونى موندن بخاطر قلبى که زير پاى اونايى که دوستشون داشتيم له شد
يه دقيقه سکوت
بخاطر کسانى که اين روزها با ناراحت کردنمون شاديشون رو بدست اوردن
بخاطر صداقت که وجودى فراموش شدست
بخاطر محبت ک بيشتر ازهمه بهش خيانت شده
يه دقيقه سکوت
بخاطر حرفاى نگفته بخاطر احساسى که ناديده گرفته شده
باوجود همه اينا خداى ما هنوز با ماست
دیدگاه  •   •   •  1393/05/20 - 14:36
+2
محمد
محمد
هر بار که تو را یاد می کنم،  گم می شود تکه ای از من؛در من! همین روزهاست که " تمام شوم.......... "
دیدگاه  •   •   •  1393/05/10 - 01:30
+5
korosh
korosh



ایمان موسوی هم اشفاگری کرد: دوست خانوادگی قلعه نویی 50 میلیون تومان از من پول گرفت!



 

پرسپولیس نیوز :  ایمان موسوی می گوید:«گفتند 6 میلیون چکم را پاس کن، در دربی فیکس هستی!»



نزدیک به یک سال و اندی سکوت و ناگهان شکستن آن. سکوتی که وقتی می شکند در آن حرف های مهمی نفهته است. حرف از ایمان موسوی است و ناگفته های «کوچکی» که از دوران حضورش در استقلال به زبان می آورد. او بعد از مصاحبه جنجالی جواد نکونام، لب به سخن می گشاید و حرف هایی می زند که می تواند در تاریخ فوتبال ایران بسیار مهم و به یادماندنی باشد.


 


او ماجرای پولی را تعریف می کند که نکونام کدهایش را داده بود؛ پولی که دوست نزدیک امیر قلعه نویی در استقلال از او گرفته بود. موسوی داستان هایی تعریف می کند که می گوید بخش کوچکی از آن اتفاقات هستند. از شبی می گوید که در بیمارستان بستری شد و تا مرگ رفت اما استقلالی ها سراغش نیامدند. این شما و این مصاحبه ای جنجالی از بازیکنی که روزهای تلخی را در استقلال سپری کرد.


 


جواد نکونام روز گذشته با خبرورزشی مصاحبه ای انجام داد و غیرمستقیم از اتفاقاتی که برای تو در استقلال رخ داد، حرف زد. دوست داریم از زبان تو صحت این ماجراها را بشنویم.


اول از همه بگویم برای من استقلال یعنی عشق. روزی که بازیکن این تیم شدم، انگار به تمام آرزوهای زندگی ام رسیده ام. بازی در تیمی که خیلی بازیکن بزرگ داشته و هرکسی شانس بازی در آنجا نصیبش نمی شود. مخصوصا امیر قلعه نویی من را خواسته بود. همیشه آرزو داشتم در این تیم بازی کنم، پس وقتی به آنجا رفتم انگیزه بسیاری داشتم. همه چیز از اولین مسابقه ای شروع شد که برای مقابل گهر گل زدم و خبرنگاری پرسید تو خیلی پاچه خواری امیر قلعه نویی را می کنی. کسی که من را می شناسد می داند علاقه ام را پنهان نمی کنم. اگر حرفی می زنم از روی علاقه است. همانجا گفتم من احتیاجی به پاچه خواری ندارم، با بازی کردن خودم را نشان می دهم. این حرف ها باعث شد تا برایم اتفاق تازه ای بیفتد. یک جورهایی می توانم بگویم روزهای تلخ من از همانجا شروع شد. در بازی بعدی مقابل آلومینویم هم گل سه امتیازی زدم ولی در بازی ساپیا نیمه اول تعویض شدم و بعد از آن رفتارها عوض شد. دیگر خبری از آن تماس ها نبود که ایمان جان ما تو را دوست داریم و می خواهیم به استقلال بیایی. دومین مشکل من در استقلال، داشتن یک ماشین خوب بود. خیلی ها فکر می کنند فوتبالیست ها آدم های ثروتمندی هستند. وقتی با آن ماشین به تمرین استقلال رفتم بعضی ها فکر کردند من بچه پولدارم در حالی که نمی دانستند همان ماشین را قسطی خریده ام و پول زیادی ندارم. هر چه از نفت تهران گرفته بودم، سرمایه زندگی ام بود.


کمی داستان را باز می کنی؟ جواد نکونام از پولی حرف زد که یکی از نزدیکان امیر قلعه نویی از تو گرفته است.


بعد از جدایی از نفت، تمام سرمایه ام 50 میلیون تومانی بود که از ته مانده قراردادم باقی مانده بود. ماشینم را قسطی گرفته بودم و باید قسطش را می دادم. اتفاقا رنگ ماشینم به عشق استقلال آبی بود.یکی از نزدیکان قلعه نویی که فکر می کرد چون چنین ماشینی سوار می شوم، پس پولدار هستم. و به من گفت چرا پولت را در بانک گذاشته ای،

آخرین ویرایش توسط korosh در [1393/05/8 - 13:53]
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/8 - 13:52
+1
-2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسر : ضعیفـﮧ دلموטּ برات تنگ شده بود " اومدیم زیارتت ڪنیم!
دختر:تو باز گفتے ضعیفـﮧ ؟
پسر:خب منزل بگم چطوره ؟
دختر:وااااے از دست تو !!
پسر:باشـﮧ باشـﮧ ویڪتوریا خوبـﮧ ؟
دختر:اه اصلا باهات قهرم!!
پسر:باشـﮧ بابا " تو عزیز منے خوب شد؟ آشتے؟
دختر:آشتے " راستے گفتے دلت چے شده؟؟
پسر:دلم!؟ آها از دیشب تا حالا یڪم پیچ میده!!
دختر:واقعا ڪـﮧ!
پسر:خب چیـﮧ ؟ نمیگم مریضم اصلا " خوبـﮧ ؟
دختر:لوووووس!!
پسر:اے بابا ضعیفـﮧ اگـﮧ اینبار قهر ڪنے نازڪش ندارے ها!!
دختر:بازم گفت ایـטּ ڪلمه رو. . .!!
پسر:خب تقصیر خودتـﮧ میدونے اونایے رو ڪـﮧ دوست دارم اذیت میڪنم "
هے نقطه ضعف میدے دستم.
دختر:مـטּ از دست تو چیڪار کنم؟؟
پسر:شڪر خدا . . .! دلم پیچ میخورد چوטּ تو تب و تاب ملاقات تو بودم " لیلے قرטּ 21 مـטּ
دختر:چـﮧ دل قشنگے دارے تو چقد بـﮧ سادگے دلت حسودیم میشـﮧ
پسر:صفاے وجودت خانومم.
دختر:میدونے دلم تنگـﮧ براے اوטּ همـﮧ پیاده روے هاموטּ
براے سرڪ ڪشیدטּ تو مغازه ڪتاب فروشے و ورق زدטּ ڪتابها " براے بوے ڪاغذ
براے شونـﮧ بـﮧ شونـﮧ باهات راه رفتنو دیدטּ نگاه حسرت بار بقیـﮧ " آخـﮧ هیچ زنے مردے مثل مـטּ نداره.
پسر:میدونم میدونم منم دلم تنگـﮧ " براے دیدטּ آسموטּ تـــو چشماے تـُـ ،
براے بستنیهاے شاتوتے ڪـﮧ با هم میخوردیم
براے خونـﮧ اے ڪـﮧ توے خیال ساختـﮧ بودیم و مـטּ مردش بودم
دختر: یادتـﮧ همیشـﮧ بـﮧ مـטּ میگفتے خاتوטּ ؟
پسر:آره یادمـﮧ آخـﮧ تو منو یاد دخترهاے ابرو ڪموטּ قجرے مینداختے !!
دختر : ولے مـטּ ڪـﮧ بور بودم
پسر : باشـﮧ فرقے نمیڪنـﮧ .
دختر : آخ چـﮧ روزهایے بود دلم براے دستاے مردونت ڪـﮧ تو دستام گره میخورد تنگ شده مجنون مـטּ.
پسر:. . .
دختر:چت شد؟ چرا چیزے نمیگے ؟
پسر:. . .
دختر:نگاه ڪـטּ ببینم. . .!منو نگاه ڪـטּ .
پسر : . . .
دختر : الهے بمیرم چشات چرا نمناڪ شده ؟ الهے فدات بشم .
پسر : خدا نڪنـﮧ ( هق هق گریـﮧ )
دختر:چرا گریه میکنے؟!
پسر:چرا نڪنم؟ هــــآ ؟
دختر: مـטּ دوست ندارم مرد مـטּ گریـﮧ ڪنـﮧ .. جلوے ایـטּ همـﮧ" آدم بخند دیگـﮧ بخند زود باش
پسر:وقتے دستاتو ڪم دارم چطور بخندم ؟ ڪے اشڪامو ڪنار بزنـﮧ ڪـﮧ گریـﮧ نڪنم؟
دختر: اگـﮧ گریـﮧ ڪنے منم گریـﮧ میڪنما
پسر : باشـﮧ ... باشـﮧ .. تسلیم .. ولے نمیتونم بخندم .
دختر : آفریـטּ حالا بگو ببینم ڪادو ولنتایـטּ چے برام خریدے؟!
پسر : تو ڪـﮧ میدونے مـטּ از ایـטּ لوس بازیا خوشم نمیاد ولے امسال برات ڪادوے خوبے آوردم.
دختر : چے ؟ زود باش آب از لب و لوچه ام آویزوטּ شد
پسر : ....
دختر : بآز دوباره ساڪت شدے؟!
پسر : برات ڪادو ( هق هق گریـﮧ ) یڪ دستـﮧ گل گلایر !
یڪ شیشـﮧ گلاب
یڪ بغض طولانے آوردم
تڪ عروس گورستاטּ
5شنبه ها دیگـﮧ خیابونا بدوטּ تو صفایے نداره .
اینجا ڪنار خونـﮧ ے ابدیت میشینم و فاتحـﮧ میخونم
نـﮧ " اشڪ و فاتحـﮧ
نـﮧ " اشڪ ودلتنگے و فاتحـﮧ
نـﮧ " اشڪ و دلتنگے و فاتحـﮧ و خاطرات نـﮧ چنداטּ دور
اما نـﮧه ... خاتوטּ مـטּ و تو خیلے وقتـﮧ ڪـﮧ ...
آرام بخواب بانوے ڪوچ ڪرده ے مـטּ ...
دیگـﮧ نگراטּ قرص هاے نخوردم " لباس هاے اُتو نڪشیدم " صورت پف ڪرده ام از بیخوابیم نباش
نگراטּ خیره شدטּ مردم بـﮧ اشڪهاے مـטּ نباش
بعد از تو دیگه مرد نیستم اگـﮧ بخندم
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 15:33
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







آنشرلی با موهای قرمز رو یادتونه؟

این اصغرشونه با موهای مشکی...

اصغر در تکرار غریبانه ی روزهایت چه گذشت در کنار دریاچه ی نقره ای!؟






1 دیدگاه  •   •   •  1393/05/4 - 16:54
+3
farhad
farhad
ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ
ﻭ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯽ
ﻭﮔﺎﻫﯽ ﺗﻮ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﯽ ﻭ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﻢ
ﺩﻭﺳﺖ ﻣـــــﺠﺎﺯﯼ ﻣﻦ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﯾﻢ
ﺗﺎﯾﭗ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻧﺒﻮﺩ
ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﻨﻮﺷﺘﯿﻢ
ﻧﺎﻣﺖ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻫﺴﺘﯽ
ﭘﺸﺖ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﯾﮏ ﻧﻔﺮﻧﺸﺴﺘﻪ
ﺍﺳﺖ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ،ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ،ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ،ﯾﺎ
ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ
ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ
ﻣﺮﺧﺼﯽ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ
ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻝ ﺧﻮﺩﺕ
ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﭽﺮﺧﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺭﻣﺰ
ﺩﺍﺭ
ﻭﻟﯽ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ
ﻗﺪﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎﯾﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﻫﺴﺘﯽ
ﺍﮔﺮ ﻫﻤﺪﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻧﻤﯿﺸﺪﯼ
. .. ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻗﺪﺭ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ..

 
دیدگاه  •   •   •  1393/05/4 - 00:33
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تنهـایی یعـنی هیچ وقــت کسی نباشه اشکات رو پاک کنه…
تنهـایی یعـنی تو جاده بدون مقصـد…
تنهـایی یعـنی ندیدن روزهای خوب…
تنهـایی یعـنی نداشـتن سنــگ صـبور…
تنهـایی یعـنی جشـن تولد با قـرص خواب…
تنهـایی یعـنی سـر سـفره عـید تنهـای تنهـا…
دیدگاه  •   •   •  1393/05/2 - 17:12
+7
*elnaz* *
*elnaz* *
این روزها از میان تمام آلات موسیقی دلم فقط شور میزند................
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/2 - 01:15
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
از من است ، می دانم … از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نعبد “ اما به #دیگران هم دلسپرده ام از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین “ اما به دیگران هم کرده ام اما رهایم نکن بیش از همیشه دلتنگم به اندازه ی تمام روزهای نبودنم …
دیدگاه  •   •   •  1393/05/2 - 01:00
+3
صفحات: 4 5 6 7 8 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ