یافتن پست: #رو

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گردنــم درد می کنــد ...

از بــس همــه چیــز را گــردن مــن انداختــی !

دوســت نداشتنــت را ...

بهــانه گیــری هایــت را ...

و در آخــر رفتنــت را ...!
1 دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 20:11
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو مترو داشتم چت میکردم دیدم پسره داره چت منو میخونه نوشتم:
((بچه ها اینجا یکی داره چتامو میخونه اما
حواسش نیست زیپ شلوارش بازه))
ب همین دستگیره در، حداقل 5 نفر به زیپاشون نگاه کردن !
یه دختره هم اول خودشو جمع و جور کرد
بعد دید ک دارم نگاهش میکنم گفت :
مال من زیپ نداره دکمه ایه :|
اصن یه وضی !!
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 20:11
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



آدم وقتـی یـه حـس تکـرار نشـدنی رو بـا یکـی تجـربه میکـنه ،
دیگـه نمیتـونه اون حـس رو بـا کـس دیگـه ای تجـربه کنـه ،
بعضـی حـس هـا خـاص و نـاب هسـتند ؛
مثـل بعضـی آدم هـا !

ویســـلاوا شیمبورســـکا
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 19:59
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺻُﺐ داﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﺟﺎﯾﯽ ؛ رادﯾﻮی
ﺗﺎﮐﺴﯽ روﺷﻦ ﺑﻮد !
ﺗﻮ رادﯾﻮ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ :
ﺷﻤﺎ ﺑﺮای ﺣﻔﻆ اﻣﻨﯿﺖ ﺗﻮی ﻓﻀﺎی ﻣﺠﺎزی
ﭼﯿﮑﺎر ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ؟
ﯾﻪ ﭘﺴﺮه زﻧﮓ زد ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﺗﻮی ﻓﻀﺎی ﻣﺠﺎزی ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ اﺻﻼ
ﺑﻪ اﯾﻨﺘﺮﻧﺖ وﺻﻞ ﻧﺸﻢ !
ﺧﻮش ﺑﺤﺎﻟﺸﻮن دﯾﮕﻪ ! ﯾﻪ ﺳﺮﯾﺎ ﮐﻪ ﻋﻘﻞ
ﻧﺪارن ، راﺣﺖ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻦ !
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 19:44
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز خواهرزاده ی گودزیلام (كلاس اوله)اومد تو اتاقم گفت:دایی مامانم همش میگه ناخونات بلنده فردا میری مدرسه باید كوتاه كنی،بیا توببین اصلا بلنده؟
منم گفتم آره خاله راس میگه بلنده، مثلا اگه من جای ناظمت بودم فردا نمیذاشتم بری سركلاس...
برگشته میگه:خب خدا خر رو دید بهش شاخ نداد!!!
یعنی خدایی هنوز تو كف این حرفشم...
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 19:44
+1
bestdata
bestdata
اگر مخفی کردن سیب زمینی سرخ کرده تو فر اجاق گاز رو نادیده بگیریم 

آره میشه گفت رفیق بی کلک مادر!
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 13:39
+3
bestdata
bestdata
پوکه معدنی قروه
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 13:38
+1
bestdata
bestdata
پوکه قروه
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 13:28
+2
bestdata
bestdata
چقدر زیباست 
کسی را دوست بداریم
نه از روی نیاز
نه از روی اجبار
و نه از روی تنهایی
فقط برای این که 
ارزش دوست داشتن دارد...
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 13:26
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به خداحافظیِ تلخِ تو سوگند نشد...هر چه کردم که کنم ترک تو،سوگند نشد

خسته از بازی تکراریِ ما...رفتم اما به تو سوگند نشد

...

یه مُردم که گاهی نفس می کِشه...رو قلبش یه عکسِ قفس می کِشه

گرم بی شرف باز گره خورده به...دلی که همش پاهاشو پس می کِشه

نگو غیرممکن شده بودنت...نگو جا نذاشتم واسه موندنت

گناهم فقط بی گناهی شده...یه چیزی این وسط اشتباهی شده

حواست به من نیست،حواست کجاست...چقدر خواسته ی من اَزت نابجاست

تو باید بری آسمونی بشی...جهنم که جای چشای تو نیست

اتاقی که من توش قدم می زنم...یه دم خالی از ماجرای تو نیست

فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی

تمومش کن آخه تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی

دیگه اصلا اَزت خوبی نمی خوام...دیگه اصلا شبا نوری نمی خوام

بزرگی کردی تا اینجاش،ممنون...تحمل کردی ما رو جاش ممنون

...

نگاه کن یه پُر ادعا رو...چطور تونستی با چشات شکارش کنی

تو باید بری،من یه دیوونم...یه بیمارو می خوای چیکارش کنی

فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی

تمومش کن،آخه بگو تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی

نباشم شبا با کی حرف می زنی...غمای کیو از دلش می کَنی

قرار شد بری عاشق کی بشی...داری آرزومو به گند می کِشی

تو که رفتی کار هر روز و شبم هق هق شد...و خدا شاهد دق کردن این عاشق شد

حق من این همه بی کسی و آزار نبود..حق من خیره شدن به عکس دیوار نبود

تو که رفتی ریشه های منو با داس زدن...زنده بودم و به قاب عکس من یاس زدن

با روبان مشکی عکس منو تزیین کردن...یعنی می شه خاطرات خوبمون برگردن؟
آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1393/09/14 - 21:32]
2 دیدگاه  •   •   •  1393/09/14 - 21:22
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ