یافتن پست: #زندگیم

Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
از پـیرمرد و پـیرزنی پـرسیدند :

شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛

گفتند : ما در زندگیمون به این اصل اعتقاد داشتیم که :

وقتی چیزی خراب می شد؛

تعویضش نمیکردیم بلکه تعمیرش می کردیم ...!
دیدگاه  •   •   •  1392/03/3 - 15:15
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همیشه سعی کردم تو زندگیم با کسانی که در برخورد با اطرفیان کلمه هایی مثل: جوجو, عجیجم, عجقم و جیگلتو رو استفاده می کنن کنار بیام!!!
ولی خدایی دیگه تحمل جمله:
"تی تال می تونی" ؟؟ (چی کار می کنی؟)
از توانایی و اعصاب من خارجه ...!!
دیدگاه  •   •   •  1392/02/30 - 18:15
+3
AmiR
AmiR
{-7-}{-7-}یه زمانی نمیدونستم دلار چیه ! سکه چیه ! تورم چیه !
بزرگترین دغدغه ی زندگیم این بود که …
آدامس میخرم عکسش تکراری نباشه !
ایکاش میشد برگشت به اون زمان{-7-}{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1392/02/29 - 22:29
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زیر بارون نفساتو دوست دارم
عطر خوب تورو بارون میگیره
با تو زندگیم چه رویایی میشه
با تو این قلب یخی جون میگیره
دوست دارم تموم لحظه هامو با تو باشم
دوست دارم که دست گرمتو بگیرم
دوست دارم تموم خاطراتم با تو باشه
...دوست دارم تو انتظار تلخ تو بمیرم

دوست دارم فقط چشاتو وا کنی
..تا ببینی که چقدر دوست دارم

همه خوبیاتو باور میکنم
نمیتونم بی تو طاقت بیارم!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/18 - 21:18
+3
peyman
peyman
یادمون نره همیشه خدایی هست که دوستمون داره و لحظه لحظه در کنارمونه

یادمون نره دوستای خوبی داریم که تو بدترین و بهترین شرایط در کنارمون هستند

یادمون نره که در هر شرایطی باید خوب بود....

و یادمون نره مرگ خیلی بهمون نزدیکه , پس انسانیت رو تو زندگیمون از یاد نبریم.
دیدگاه  •   •   •  1391/01/18 - 10:55
+8
HADI
HADI
خیلی وقته...



خیلی وقته قالی زندگیمو با یه نقش می بافم...



ولی فروش نداشته...



میخوام یه نقش نو بهش بدم...



یه بافت نو...



یه رنگ نو...



حداقل این آخر کاری قالیمو بخرن...



خدایا کمکم کن...



خدایا...



موافقی...؟؟



طرحش با تو....؟!



بافتنش با من....؟!



فک کنم قالی خیلی خوبی از آب دربیاد...!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 23:56
+5
reza
reza
خدا می داند، ولی ...

آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد
و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت

آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود!

... و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود

سوالی که بیش از یکبار نمی توان به آن پاسخ داد

خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا میخورد، روی تخته سیاه قیامت
اسم ما را در لیست خوب ها بنویسند

خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح
آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم

خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم

و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم

و بدانیم که دفتر دنیا چرک نویسی بیش نیست

چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 13:07
+4
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
چه اشتباه بـزرگیست ،
تلخ کردن زندگیمان
برای کسی
که
در دوری ما شیرین ترین لحظات زندگیش را سپری میکند …
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 17:15
+11
امید
امید
ما رفاقت در دانشگاهی آموختیم که
بابت شهریه اش تمام زندگیمان را دادیم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 17:08
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از سوسک می ترسیم.....از له کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نمی ترسیم.
از عنکبوت می ترسیم...از اینکه تمام زندگیمون تار عنکبوت ببندد نمی ترسیم.
از شکستن لیوان می ترسیم..............................از شکستن دل آدمها نمی ترسیم.
از اینکه بهمون خیانت کنند می ترسیم...........از خیانت به دیگران نمی ترسیم.
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 12:01
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ