یافتن پست: #زندگی

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

زندگی کردن که به همین راحتی ها نیست جان من!


باید باشد بهانه هایی که نبودشان نابودت کنند...


مثل :خنده های کسی,نگاه خاصی,صدایی.چشمهایی, تکه کلامهایی....


اصلا ادم باید برای خودش نیمکت دو نفره ای داشته باشد ...


تاعصر به عصربه ان سربزند....


شب که شدبایدشب بخیرهایی را بشنود....


باید باشند کوچه ها وخیابان و پیاده رو های که از قدمهایت خسته شده اند.....


فنجان های قهوه ای که فالشان عشق باشد....


میزی در کافی شاپ باید شاهد خاطرات ادم باشد...


باید باشند ریتم ها وموسیقی هایی که دگرگونت کنند...


حتی بوی عطری خاص درزندگیت حس شود...


دست خطی که دلت را بلرزاند....


عکس که اشکت را دراورد......


باید باشد....


باید باشد.....

دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 15:35
+4
fereshte
fereshte
کی میگه زندگی زیباست؟  زندگی زشتترین زشتیه ک تو عمرم دیدم   اصا هدف خدا از خلق ما چی بود؟ ک بشینه ببینه چقد عذاب میکشیمو ....حال کنه؟ من اگ جای خدا بودم ........ خدایا این رسمش نبود ....
2 دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 14:44
+5
fereshte
fereshte
زندگی انگار تمام صبرش را بخشیده است به من!! هرچه من صبوری میکنم او با بی صبری تمام هول میزند                             برای ضربه بعد....!             کمی خستگی در کن لعنتی...             خیالت راحت!!...  خستگی من به این زودی ها در نمیشود...
دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 14:41
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻫﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ " ﺧـــﺪﺍﯾﺎ ﺷﮑـــﺮﺕ " ﺑﺎﺑﺖ ﺍﯾﻦ
ﺯﻧﺪﮔﯽ !
ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﯽ ، ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻬـــﺖ ﺗﯿﮑﻪ
ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻡ |: : ((
دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 14:10
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفتم پیش بابام میگم :اخه اینم شد زندگی؟؟!
بابام :رو همه خوبیام بستی چطور چشاتو
من :چی؟ |:
بابام :هیس هیچی نگو فقط ببر صداتو
من :چی؟ |:
بابام :بدبخت قیافتو ببین ترکیدی
من.......!!!!! |:
دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 13:58
+6
mary jun
mary jun
تمام زندگی ام را میدهم ک بر گردی
و همین ک برگشتی بگویم :
"   دیگر نمی خواهمت گمشو   " 
دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 13:28
+6
fereshte
fereshte
کوتاه ترین داستان دنیا..................................                                                      روزی روزگاری خدا ما را افرید تا ادم باشیم !                                          قصه ی ما به سر رسید خدا به خواستش نرسید
1 دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 23:41
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

متنفرم از پسری که حتی یه بار به خواهر خودش نگفته گلم اما به یکی که نمیشناسش میگه خوبی گلم؟؟؟؟
از پسری که همه رو هرزه میدونه اما خودشو خدااا...
از دختری که تن میفروشه
ازپسری که میگی سلام میگه شمارتو بده...
از دختری که تامیگی سلام میگه کارت شارژ خ[!] واسم...
از پسری که همه خوشیشو کرده بعد یه دختر افتاب ندیده میخواد
واسه زندگیش...
از دختری که تا باباش بهش میگه بالا چشمت ابرو با بقالی سرکوچه رفیق میشه
متنفرم از عشق و عاشقی...
از این دلتنگی...
از این اعتقادای مزخرف..
از اینایی که مخاطب خاصشونو میزنن تو سر اونای که بی کسن...
از این کسایی که ادعای ادم بودن میکنن اما ادم نیستن
از پسری که شده دختر
از دختری که شده پسر
از دختری که همه پسرارو عابر بانک میبینه
از پسری که تن دخترو با تخت خوابش اشتباه میگیره...

4 دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 23:33
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ما میدانیم که حجم یک اتم اکثرا از فضای خالی تشکیل شده است. حال سوال اینجاست که اگر اتم ها اکثرا از فضای خالی تشکیل شده اند، آیا ماد نباید از ماده عبور کند؟ آیا نباید دست من از میز عبور کند؟

آنچه که یک جسم را سخت میسازد، ذرات بنیادی نیست. بلکه میدانهای الکتریکی بین ذرات است. دست من از میزم عبور نمیکند چرا که الکترون های دست من دفع الکتریکی میز را احساس می کند. و همین دفع الکتریکی مانع عبور دست من از میز میشود.

و باز اتم های میز است که مانع عبور دست من و یا شی از میز میشود. فضای خالی بین هسته و الکترون نقشی در استحکام ساختمان ماده ندارد، بلکه میدانهای الکتریکی چنین نقشی را دارند. به همین دلیل این میدانها نه تنها جسم مادی را می سازند، بلکه ساختمان ماده را حفظ می کنند.

2 دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 22:29
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که یک نفر احساست رو بفهمه
بدون اینکه بخوای به زور بهش حالی کنی . . .


2 دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 22:18
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ