پاتوق دانشجویان ایران - جستجو در پست ها

عاﻗﺎ ﺩﯾﺪﯾﻦ ﺭﻭﯼ ﺩﺭﻭ ﯾﻮﺍﺭ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﻣﻬﻢ ﻣﯿﺰﻧﻦ :
ﭘﺎﺭﮎ = ﭘﻨﭽﺮﯼ
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﯾﻪ ﺟﺎ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ:
ﭘﺎﺭﮎ= ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ

ملت اعصاب ندارنا

دیدگاه •

•

• 1393/05/30 - 20:12

در ...نمکدون...

یارو سنگین ترین پیکش پیک نوروزی بوده که اونم با کمک فک و فامیل حلش کرده

بعد هی زرت و زورت پست میزاره اینو میزنم به سلامتی این ، به سلامتی اون

|:

خخخخخخخخخخخخ

دیدگاه •

•

• 1393/05/30 - 19:36

یادش بخیرچقد اسکل بودم!
نیم ساعت دست به سینه مینشستم تا مبصر اسمم روجزءخوبها بنویسه!
بعدم معلم میومدبدون توجه به اسم ها تخته روپاک میکرد!
وچقداسکل تر بودم که زنگ بعدی هم دست به سینه مینشستم !
∞..∞..∞.∞..∞..∞..∞..∞..∞..∞..∞..∞

دیدگاه •

•

• 1393/05/30 - 19:32

نیمه ی گمشده ی من! یعنی خاااااااااک تو سرت

تابستونم داره تموم میشه خبر مرگت پیدا نشدی تو
من که میدونم کی میای
وسط امتحانای ترم...
زنده نیای ایشالاااااااااا حلواتو بخورم ..............

دیدگاه •

•

• 1393/05/30 - 19:29

مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغ هایش گذاشت
عقاب که بزرگ تر شد
.
.
جوجه مرغ ها رو خورد و کمی بعد خود مرغ ها رو هم خورد
سپس پر کشید و به آسمان رفت
هم به ریش پیرمرد خندید و هم داستان آموزنده ی ما رو به گند کشید..

دیدگاه •

•

• 1393/05/30 - 19:26

یکی بود یکی نبود
غیر از خدا هیچ کس نبود(دقت کنید،هیچ کس نبود)
در آبادی کوچکی مردمی زندگی می کردند…
حالا می فهم،
ما با قصه خواب نمی رفتیم.
همون اول هنگ می کردیم ..

دیدگاه •

•

• 1393/05/30 - 19:25

[

] اینایی که با یه جمله زندگیشون عوض می شه ، فرمون زندگیشون هیدرولیکه فک کنم .. [

]

دیدگاه •

•

• 1393/05/30 - 19:19

ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺷﻮﻫﺮﺷﻮ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺖ :

ﭘﯿﺸﯿﻪ ﻣﻦ ..

ﻣﻮﺷﯽ …

ﺟﻮﺟﻮﯼ ﻣﻦ …

ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ : بهرام ﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ …

ﻣﻨﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ : ﺣﯿﻮﻭﻭﻥ ﺧﺎﻧﻤﺖ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺍﺭﻩ !!!

ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ۶ ﻣﺎﻫﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﻡ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﻧﻪ !!! ﻣﮕﻪ

ﭘﯿﺸﯽ ﻭ ﻣﻮﺷﯽ ﻭ ﺟﻮﺟﻮ ۳ ﺗﺎﺷﻮﻥ ﺣﯿﻮﻭﻥ ﻧﯿﺴن ؟؟؟؟

دیدگاه •

•

• 1393/05/30 - 19:16

صد سال بعد…

.

.

.

دانش آموزانی که دارند تاریخ می خونند

به سال هایی می رسند که

ما توش زندگی کردیم

تند تند ورق می زنند صفحات را…!

معلمشون هم میگه:

اینجاهای کتاب مهم نیست؛

ازش سؤال نمیاد!!

دیدگاه •

•

• 1393/05/30 - 19:12