♥ نگار ♥
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
یکروز تصمیم گرفت میزان علاقهاى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.
یکى از دامادها را به خانهاش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مىزدند
از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠۶ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشهاش نوشته بود:
«متشکرم! از طرف مادر زنت»
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد
و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠۶ نو هدیه گرفت که روى شیشهاش نوشته بود:
«متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسید.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.
امّا داماد از جایش تکان نخورد.
او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.
همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح یک ماشین بىامو کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود
که روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»
♥ نگار ♥
شصت پام با سینوس 165درجه بره توو لوزالمعدم اگه دروغ بگم!!!!
چن وخت پیش داشتم توو مترو انگری برد بازی میکردم که یهو یه چیزی
زاررررررررتتتتتتپپپپپپپپششششش خورد توو سرم!!!
من با چشای اینجوری o_O چرا میزنی!!!؟؟(البته با این ملایمت نه ها!!!))
اون یارو : بووووووووق چرا زاویه پرتاب و کم گرفتی!!!!!!؟؟؟؟
قیافه ها رو خودتون تصور کنید دیگه من نمیگم...
ملت همیشه در صحنس ما داریم!!!!
من دیگه حرفی ندارم.برم یه دوش اسید بگیرم بیام
حالا هی بگید قیمت بنزین تاثیر نداره!!!!
♥ نگار ♥
دلم شور میزند !
نکند این شبها کسی تو را....
آرزو کند و دعایش مستجاب شود