پاتوق دانشجویان ایران - جستجو در پست ها

دارم از تــو حــرف مـــی زنــم …امــــا روحــت هـــم از نوشــــته هــایم خبــر نــدارد …

ایــــرادی نــــدارد یــادِ تــو …

به نوشتــــه هــایم رنــگـــــ مــــی دهــد …

شــایــد دیگــری بخــــواند و آرام گیــــرد ذهــــنِ پریشــــانش

دیدگاه •

•

• 1392/09/7 - 21:47

+5

♥ نگار ♥

در اعترافای باحال

ﺑﻌﻀﯿﺎﻡ ﻫﺴﺘﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﺖ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻦ ﻧﺒﺎس ﺑﮕﯽ ﺳﻼﻡ ﺑﺎس ﺑﮕﯽ ﺟﺎﻧﻢ ؛ ﺑﺎﺯ ﮐﺎﺭﺕ ﮐﺠﺎ ﮔﯿﺮﻩ ؟

دیدگاه •

•

• 1392/09/7 - 21:43

+4

*elnaz* *

وقتی بغضم شکسته شد و نفس هایم غرق شد در اندوه و بی تابی فقط "سکوت" با من بود . گاهگاهی که تنم خسته از لحظه ها به سوی تلخ ترین مرداب زندگی کشیده می شد شب هایی که بالشم خیس می شد از اشک شبانه حسرت فقط "سکوت" با من بود..........................

دیدگاه •

•

• 1392/09/7 - 21:36

+5

♥ نگار ♥

در اعترافای باحال

پسرخالم رفته خواستگاری رفتن تو اتاق با هم حرف بزنن دختره میگه من قصد ازدواج ندارم پسر خالم کم نیاورد و گفت منم اومدم خونتون موز بخورم.

دیدگاه •

•

• 1392/09/7 - 21:34

+7

♥ نگار ♥

در اعترافای باحال

برای یک زن زیاد مهم نیست شوهرش کجاست همینکه بدونه به شوهرش خوش نمیگذره براش کافیه!

دیدگاه •

•

• 1392/09/7 - 21:33

+7

*elnaz* *

شبیـــه کســـی شده ام کــه پشتـــــــ دود سیگــارش با خود می گویــد : ... بایــد تـَرکـــــــ کنـــم ! ســیگــار را... خانــــه را... زندگـــی را... و باز پُــکــی دیگــــر می زند..

دیدگاه •

•

• 1392/09/7 - 21:31

+7

alireza

بدبختی طرف نه سواد داره حرف بزنه نه شعور داره خفه شه

دیدگاه •

•

• 1392/09/7 - 21:24

+5

-1

*elnaz* *

..خدایا کفر نمی گویم پریشانم چه می خواهی تو ازجانم مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی خداواندا اگر روزی زعرش خود به زیر ایی لباس فقر بپوشی غرورت رابرای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته......به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گویی
خداوندا
اگر در روز گرما خبر تابستان
تنت بر سایه ی دیوار بگشایی
لبت برکاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف تر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گویی
خداوندا
اگر روزی بشر گردی
زحال بندگانت با خبر کردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت ، از این بودن از این بدعت
خداوندا تو مسئولی
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشد انکس که انسان است و از احساس سرشار است...............

دیدگاه •

•

• 1392/09/7 - 21:08

+6

محمد

خــــــــاک تو سر اونــــی که مــيدونه
با يــه اس ام اس يا زنگــش
ميتــونه کــل حالتــــو عــوض کــنه
امــا اينــو دريــــغ ميــکــنه ازت !
خــــــــــــــ
ــــــــاک ......................

دیدگاه •

•

• 1392/09/7 - 20:47

+4