♥ نگار ♥
پسره 13 سالشه مطلب گذاشته:خیلی سخته ببینی دستای عشقت تو دستای یکی دیگه ست
من 13 سالم بود بادکنک باد میکردم سر بادکنکو میکشیدم صدای ویییییژژژژژ میداد
اصن آخر عشق و حال بود
mary jun
ادعای بی تفاوتی سخت است !
آن هم
نسبت ب کسی ک
زیباترین حس دنیا را
با او تجربه کردی ....!
mary jun
بعد از تو
بعد از تو من هرگز عاشق نخواهم شد
اون آدم شاد سابق نخواهم شد
عادت نخواهم کرد هرگز ب این بازی
مغلوب چشمای صادق نخواهم شد
کاری ک چشمای ناز تو با من کرد....
از زخم شمشیر و از دشنه بدتر بود
من اینو میدونم هرگز در این دنیا
عاشق نخواهم شد این بار آخر بود
این بار آخر بود از عشق سر خوردم
باید ب تنهایی ایمان می آوردم
هرگز نفهمیدی من عاشقت بودم
من عشق آوردم افسردگی بردم
افسردگی های این عاشق سر سخت
تنها رفیقش بود در لحظه های سخت
بعد از تو من هرگز عاشق نخواهم شد
عاشق نخواهم شد دنیا خیالت راحت
fereshte
سختی تنهایی رو وقتی فهمیدم ک دیدم مترسک به کلاغ میگه: هرچی دوس داری نوکم بزن فقط تنهام نزار
♥ نگار ♥
چه شبایی که از دوری تو سخت خوابم برد
mary jun
آهای رفیق منو ک میذارن تو قبر بزن رو شونم و بگو :
هی رفیق سخت گذشت ولی دیدی گذشت !!!!؟
mary jun
اونقدر تو زندگیش سختی کشیده بود ک دفه اولی ک باهاش قهر کردم
اس ام اس داد :
از این بد تر هاش سرم اومده ولی لذت ناز کردنو ازت نمی گیرم
حاضر شو دارم میام دنبالت !