یافتن پست: #سخت

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همیشه سخت ترین سیلی رو از کسی می خوری

که روزی بهترین نوازشگرت بود
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 17:07
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
امروز هزاران بار با چشمانم گفتمت نفهمیدی ؟ نشنیدی ؟ تمام دوستت دارم هایی که گفتم پَر ؟؟؟ یعنی زبان چشمانم انقدر سخت است ! ای کاش می شنیدی فریاد چشمانم را......


دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 00:26
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نمیدانم

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازی گوش

و او یکریز و پی در پی دم گرم و چموشش را در گلویم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد

بدین سان بشکند

هر دم سکوت مرگبار را
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 01:24
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
بر خاک بخواب نازنین ، تختی نیست / آواره شدن حکایت سختی نیست / از پاکی اشک های خود فهمیدم / لبخند همیشه راز خوشبختی نیست .
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 23:25
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هیچ چیز در این جهان چون آب، نرم و انعطاف پذیر نیست
با اینحال برای حل كردن آنچه سخت است چیز دیگری ‌یارای مقابله با آب را ندارد
نرمی بر سختی غلبه میكند و لطافت بر خشونت
همه این را میدانند ولی كمتر كسی به آن عمل میكند
انسان،نرم و لطیف زاده میشود و به هنگام مرگ خشك و سخت میشود
گیاهان هنگامی كه سر از خاك بیرون می آورند نرم و انعطاف پذیرند
و به هنگام مرگ خشك و شكننده
پس هر كه سخت و خشك است،مرگش نزدیك شده
و هر كه نرم و انعطاف پذیر،سرشار از زندگی است
آرام زندگی كن...
{كتاب: «تائو ت ِ چنگ» نوشته: لائوتسه}
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 19:45
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من میگم تنهام میذاری ؟
تو میگی طاقت نداری ؟
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم اهل بهشتی
تو میگی چه سرنوشتی
من میگم تو بی گناهی
تو میگی چه اشتباهی
من میگم که غرق دردم
تو میگی می خوام بگردم
من میگم چیزی می خواستی ؟
تو میگی تشنمه راستی
من میگم از غم آبه
تو میگی دلم کبابه
من می گم برو کنارش
تو میگی رفت پیش یارش
من میگم با تو چیکار کرد ؟
تو میگی کشت و فرار کرد
من میگم چیزی گذاشته ؟
تو میگی دو خط نوشته
من میگم ازم ب[!] ؟
تو می پرسی نا امیدی ؟
من میگم واسم عزیزی
تو میگی زبون میریزی؟
من میگم تو خیلی نازی
تو میگی غرق نیازی
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم کردم تعجب
تو میگی دیگه بگو خب
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم دل تو رفته
تو میگی هفت روزه هفته
من میگم راه تو دوره
تو میگی چاره عبوره
من میگم می خوام بشم گم
تو میگی حرفای مردم ؟
من میگم نگذری ساده ؟
تو میگی آدم زیاده
من میگم دلم شکسته ست
تو میگی خوب میشه خسته ست
من میگم بشین کنارم
تو میگی دوستت ندارم
من میگم بهم نظر کن
تو ولی میگی سفر کن
من میگم واسم دعا کن
تو میگی نذر رضا کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم واست می میرم
تو میگی نمی پذیرم
من میگم شدم فراموش؟
تو میگی نه ، رفتم از هوش
من میگم که رفتم از یاد ؟
تو میگی نه مرده فرهاد
من میگم باز شدی حیروون ؟
تو میگی بیچاره مجنون
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:56
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی که دیگر نبود ،

من به بودنش نیازمند شدم.

وقتی که دیگر رفت ،

من در انتظار آمدنش نشستم.

وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد ،

من او را دوست داشتم.

وقتی که او تمام کرد ،

من شروع کردم .

وقتی او تمام شد ،

من آغاز شدم .

و چه سخت است تنها متولد شدن ،

مثل تنها زندگی کردن

مثل تنها مردن …
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:54
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آدم های تنــــــــها آدم های "سختگیری" نیستن،
فقط آدمـــــــ "سخت" گیر میارن...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:51
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در زندگی، سخت ترین چیز، انداختن گذشته است. زیرا انداختن گذشته

یعنی انداختن تمام هویت، انداختن تمام شخصیت. یعنی انداختن

خودت....،تو چیزی جز گذشته ات نیستی،

تو چیزی جز شرطی شدگی هایت نیستی.گذشته تنها چیزی است كه

در مورد خودت می دانی. انداختن آن دشوار است ،سخت ترین چیز در

زندگی است. ولی كسانی كه جرات انداختنش را داشته باشند، فقط

آنان زندگی می كنند. دیگران فقط تظاهر به زندگی كردن می كنند.

اُشو
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:16
+5
be to che???!!
be to che???!!
ﯾﮏ دﻗﯿﻘﻪ زل زدن در ﭼﺸﻢ زﯾﺒﺎي ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ؟

اﻓﺘﺨﺎر ﻧﺎز ﭘﯿﭻ و ﺗﺎب ﻣﻮﻫﺎي ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ؟




ﺣﺎل ﭼﻮن آراﻣﺸﺖ ﺳﻬﻢ ﮐﺴﯽ ﻏﯿﺮ ﻣﻦ اﺳﺖ

ﻏﺮق ﮔﺸﺘﻦ در ﻫﺠﻮم ﻣﻮج ﻏﻤﻬﺎي ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ؟




ﺑﻬﺮﻩ ﺑﺮداري ز ﻣﻬﺮت ﺣﻖ از ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮان

ﺑﺴﺘﻪ اي از ﻏﺼﻪ ﻫﺎ و درد و دﻋﻮاي ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ؟




ذوق ﺷﻌﺮ آﻧﭽﻨﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ در ﻓﻬﺮﺳﺖ ﻣﻦ

ﺣﻖ ﻣﺎﻧﺪن ﺑﺎ ﺗﺐ داغ ﻏﺰﻟﻬﺎي ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ؟




ﻣﻬﺮ در ﮐﺎﻧﻮن ﮔﺮم ﺧﺎﻧﻮادﻩ ﺳﻬﻢ ﺗﻮ

ﺷﺐ ﻧﺸﯿﻨﯽ در ﺗﮕﺮگ ﺳﺨﺖ ﺳﺮﻣﺎي ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ؟




ﺧﻨﺪﻩ در ﻣﻬﺘﺎب و ﻧﻮر ﻣﺎﻩ ارزاﻧﯽ ﺗﻮ

اﺷﮏ در ﺗﺎرﯾﮑﯽ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺷﺒﻬﺎي ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ؟




زﯾﺮﮐﯽ در ﻋﺎﺷﻘﯽ را ﻣﻦ ﻧﺨﻮاﻫﻢ ﺧﻮاﺳﺘﻦ

ﮐﻨﺪ ذﻫﻨﯽ در ﺟﻮاب ﯾﮏ ﻣﻌﻤﺎي ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ؟




ﻗﺪرت ﻣﻦ در ﺧﺮﯾﺪ "دوﺳﺘﺖ دارم " ﮐﻢ اﺳﺖ

ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎي ﺗﻠﺦ و ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺳﺨﻨﻬﺎي ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ؟




ﺟﺸﻦ در وﯾﻼي ﺳﺎﺣﻞ آﻧﻘﺪر ﺟﺬاب ﻧﯿﺴﺖ

ﻣﺮگ در دﻟﺘﻨﮕﯽ ﻏﻤﮕﯿﻦ درﯾﺎي ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 20:33
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ