یافتن پست: #سکوت

محمد
محمد
دلم کمی خدا می خواهد ...کمی سکوت...کمی آخرت...دلم دل بریدن می خواهد...کمی اشک...کمی آغوش آسمانی...دلم یک کوچه می خواهد بی بن بست !!و یک خدا تا کمی با هم قدم بزنیم!!فقط همین!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 23:38
+5
mohsen
mohsen
ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺍﺭﻡﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷم
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳَﺮﺩﻡ...
ﻣﺜﻞ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣدنی ﺩﻝ ﺧﻮﺷﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘنی ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭘُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺗﻢ...
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 20:58 توسط Mobile
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

خیره است چشم‌ِ خانه به چشمانِ مات من
خالی است بی‌صدا و سکوتت حیات من!



دل می‌کنم به خاطر تو از دیار خویش
ای خاطرت عزیز‌تر از خاطرات من!



آیات سجده‌دار خدا چشم‌های توست
ای سوره مغازله، ای سور و سات من!



حق‌السکوت می‌طلبند از لبان تو


چشمان لاابالی و لب‌های لات من!



 شاعر شدن بهانه تلمیح کهنه‌ای‌ست
تا حافظ تو باشم، شاخه نبات من!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:55
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


آن روزها که پنجره ام رو به صبح بود


می شد به سایه های نگاه تو دل سپرد



می شد محیط خاطره ها را حساب کرد


می شد خطوط چهره احساس را شمرد!


 



آن روزها که زیر نفسهای آفتاب


خواب از سر لبان شب آلود می پرید



وقتی عبور ثانیه ها سرد سرد بود


من در تو ضرب می شد و آتش می آفرید!


 


مجذور اشتیاق سلامی دوباره بود
جذر بهار و آئینه می شد بلوغ مرگ



می شد برای صورت گل مخرجی نوشت
کسر همیشه ساده نمی شد به دست مرگ!


 



در خشکسال دل به توان می رسید اشک
جمع شب و ستاره جوابش طلوع بود



راهی شدن به سمت صدای رسای عشق
منهای هر بهانه جوابش شروع بود!


 



آن روزهای خوب و شکوفائی و ظهور
آن روزهای رویش و تکثیر و انتشار



آن روزهای چشمه و خورشید و زندگی
آن روزهای آبی و باران و آبشار!


 


 


امشب به نام نامی آن روزهای پاک
ژرفای عشق را به تو تسلیم می کنم



دریای پر تلاطم فریاد خویش را
بر ساحل سکوت تو تقسیم می کنم!


 



در دفتر حساب خود امشب نوشته ام
ای لحظه های من به توان حضور تو



وقتی کتاب فاصله ها بسته می شود
زیباست جمع خواهش من با غرور تو!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:52
+7
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO

دلم...

نه عشق اتشین میخواهد...

نه دروغ های قشنگ...

نه سکوت تلخ شاعرانه...

نه ادعاهای بزرگ...

دلم یک فنجان قهوه ی داغ و...

یک دوست می خواهدکه بشود با او حرف زد !!!
آخرین ویرایش توسط AsiyE در [1392/09/21 - 17:43]
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 17:42
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



خیابانهای تنهایی،…

دلی ولگرد میخواهد،

و آوازم بدون تو سکوتی سرد میخواهد،

برایت مرده بودم…

تا برایم تب کند قلبت

ولی حتی نپرسیدی،

دلت همدرد میخواهد؟





دیدگاه  •   •   •  1392/09/20 - 18:50
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



از تو سکوت مانده و از من،صدای تو
چیزی بگو که من بنویسم به جای تو
حرفی که خالی ام کند از سال ها سکوت
حسّی که باز پُر کنَدَم از هوای تو
این روزها عجیب دلم تنگِ رفتن است
تا صبح راه می روم و پا به پای تو...
در خواب...حرف می زنم و گریه می کنم
بیدار می کنند مرا دست های تو
هی شعر می نویسم و دلتنگ می شوم
حس می کنم کنارَمی و آه...جای تو....
این شعر را رها کن و نشنیده ام بگیر
بگذار در سکوت بمیرم برای تو...


کوتاه شود



دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 19:11
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلامی به عشق
سلامی به انتظار
سلامی به باران چشمان یار
به بودن، نبودن، سکوت
به دشت تب آلوده بی قرار
کجایید خواب های پریشان من
که من ماندم و درد دوری یار
دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 17:58
+2
xroyal54
xroyal54
من از سکوت مهدی فاطمه دانستم
ک هرسکوتی علامت رضانیست...
☆☆☆اللهم عجل لولیک الفرج☆☆☆
دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 17:51
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



آخرین سنگر سکوته
حق ما گرفتنی نیست
آسمونشم بگیرید
این پرنده مردنی نیست
آخرین سنگر سکوته
خیلی حرف ها گفتنی نیست
ای برادر های خونی
این برادری تنی نیست
موج دست های منو تو
دست دریا رو گرفته
عکس تو با سرمه ی خون
چشم دنیارو گرفته
ما که از آوار و ترکش
همه رو به جون خ[!]م
تو بگو همسنگر من
ما تقاص کی ب[!]م
آخرین سنگر سکوته
حق ما گرفتنی نیست
آسمونشم بگیرید
این پرنده مردنی نیست
آخرین سنگر سکوته
خیلی حرف ها گفتنی نیست
ای برادر های خونی
این برادری تنی نیست


دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 15:54
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ