یافتن پست: #شب

`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
و از خوشی های روزگار همین بس


که در هر ساعت از شبانه روز که دلت خواست


به کسی زنگ بزنی و او بی درنگ گوشی را بردارد


و بگوید " سلام ، جان دل " !!


که بدانی مزاحم نیستی ...


که اصلا انگار منتظر زنگ ت بود...
دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 19:14
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شب خوش بچه ها
دیدگاه  •   •   •  1392/08/25 - 22:04
+5
hamed noori
hamed noori
از بوسیدن من دست برندار...

هر صبح،
هر شب،
بعد از هر سلام و قبل از هر خداحافظ!
از بوسیدن من دست بر ندار!...
درست لحظه هایی که بهانه می گیرم،
درست لحظه هایی که خشمگینی،
مرا ببوس،
همیشه!
در شادی و غم!
در قهر و آشتی!
بوسه ها ما را نجات خواهند داد...
از روزمرگی!
از احساس بی کسی...!
از ترس!
شک !
حسادت!
مرا ببوس
از بوسیدن من دست برندار...
دیدگاه  •   •   •  1392/08/25 - 21:06
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه عکس از بچگیام دارم چشمام درشت و براق بینیم نقلی لبام قلوه ای ابروهام کشیده خلاصه خیلی ناااااااازززز

اما نمیدونم چرا بزرگ شدم شبیه کروکودیل شدم
دیدگاه  •   •   •  1392/08/25 - 21:00
+1
AmirAli
AmirAli
اینایی که کسی از کاراشون سردرنمیاره،
اینایی که کاراشونو همیشه ساکت و آروم انجام میدن،
اینایی که عشقشون لباس مشکیه،
اینایی که دلشون نمیاد وقتی که خوابی بیدارت کنن،
اینایی که روزا براشون بی معنی شده و شبا فقط کار میکنن،
اینایی که با دیواره خونه ها یه دنیا خاطره دارن،
اینا رو خیلی زیاد مواظبشون باشید،
این لامصبا دزدن !
.
دیدگاه  •   •   •  1392/08/25 - 16:38
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﭘﺴﺮﻩ : ﺑﺮﻭ ﺩﻳﮕﻪﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻣﺖ ﺩﻳﮕﻪ ﺗﻤﻮﻣﻪ
ﺩﺧﺘﺮ: ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻲ
ﭘﺴﺮ :ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯﺕ ﺧﺴﺘﻪﺷﺪﻡ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﮑﺮﺍﺭﻱﺷﺪﻩ .ﻭ
ﺗﻠﻔﻦ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ
ﺩﺧﺘﺮﺧﻴﻠﻲﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﻭﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺮﻩﺗﻮﺍﺗﺎﻗﺶﭼﺸﻤﺶ ﻣﻴﻮﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻴﺘﻮﺭ
ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮﻋﮑﺲ ﻋﺸﻘﺸﻮﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﺍﺷﮏﺗﻮﭼﺸﺎﺵ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻴﺰﻧﻪ
ﺁﻫﻨﮓ ﻣﻮﺭﺩﻋﻼﻗﻪ ﻱ ﻋﺸﻘﺸﻮﻣﻴﺬﺍﺭﻩﻭﮔﻮﺵ ﻣﻴﺪﻩ ﺩﻳﮕﻪ
ﺍﺷﮑﺎﺵ ﺗﺎﺏ ﻧﻤﻴﺎﺭﻥ ﻭﻣﻴﺮﻳﺰﻥﺩﺧﺘﺮﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩﻳﻪ ﺗﻴﮑﻪ ﺍﻱ
ﺍﺯﻭﺟﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ . ﺍﻭﻥﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮﺧﻮﺍﺑﺶ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﻪ
ﭘﺴﺮﭘﻴﺎﻡ ﺩﺍﺩ : ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺍﻳﻦﭘﻴﺎﻣﻮﻣﻴﺨﻮﻧﻲ ﺟﺴﻤﻢ
ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻢ ﻫﻤﻤﻤﻤﻴﺸﻪﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ
ﺍﻣﻴﺪﺑﻴﺪﺍﺭﻱ ﺟﺴﻢ ﻫﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺑﺮﺍﻱﻫﻤﻴﺸﻪ . ﺑﻪ ﻃﺮﻑ
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻣﻴﺮﻩ ﺳﺎﻋﺖﺩﻗﻴﻘﺎ 3:34 ﺑﻮﺩ ﮐﻪ

ﺩﺭﺳﮑﻮﺕ ﻭﺗﺎﺭﻳﮑﻲ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭﺍﺯﺑﺎﻻﻱﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ
ﺩﺧﺘﺮﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮﺗﻨﻬﺎﻳﻲﻣﺮﺩ . ﺻﺒﺢ ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮ ﻃﺒﻖ
ﻋﺎﺩﺕ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮﺵﺭﻓﺖ ﺗﺎﺑﻴﺪﺍﺭﺵ ﮐﻨﻪ
ﺍﻣﺎﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭﻧﺪﻳﺪ . ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩﺩﺧﺘﺮﮐﻪﻣﺪﺍﻡ ﻭﭘﻴﺎﭘﻲ ﺯﻧﮓ
ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﺗﻮﺟﻬﺶ ﺭﻭﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ ﺑﻪﺳﻤﺖﮔﻮﺷﻲ ﺭﻓﺖ ﭘﺴﺮﻯ
ﻣﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ . ﭼﺸﻢﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﻲ
ﺍﻓﺘﺎﺩﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩﺑﻮﺩ : ﻋﺰﻳﺰﻡ,ﻋﺸﻘﻢ ,ﺑﺨﺪﺍﺷﻮﺧﻲ
ﮐﺮﺩﻡ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﺧﻮﺍﻫﺶ
ﻣﻴﮑﻨﻢ ﻋﺸﻘﻢ ﻓﻘﻂ ﻳﻪ ﻓﺮﺻﺖﺗﻮﺭﻭﺧﺪﺍ .... ﺍﻭﻥ ﭘﻴﺎﻡ
ﺩﻗﻴﻘﺎﺳﺎﻋﺖ 3:35 ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺷﺪﻩﺑﻮﺩ ...ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﻃﺮﻑ
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼﺑﺎﺯﺑﻮﺩ ﺑﻪﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ
ﻭﭼﻴﺰﻱ ﮐﻪ ﻣﻴﺪﻳﺪ ﺑﺎﻭﺭﻧﻤﻴﮑﺮﺩ ... ﻛﻠﻴﭙﺲﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﺑﻨﺪﻟﺒﺎﺳﻰ
ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﮔﻴﺮﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ .... ﺁﺭﻩ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ...
دیدگاه  •   •   •  1392/08/25 - 15:26
+2
AmirAli
AmirAli
سخت است میان هق هق شبانه ات...




.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

یهو ایرانسل بهت اس ام اس بده !!


دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 18:23
+3
AmirAli
AmirAli
ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺱ ﺧﺸﻦ ﺑﺎﺷﻪ …… ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﮑﻮﺑﻪ ﺭﻭﻣﯿﺰ ……….. ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﻪ ﺑﮕﻪ ……….

ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻦ ﻇﺮﻓﺎﺭﻭ ﻣﯿﺸــــــــــــ ـــــــﻮﺭﻡ …

دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 18:08
+3
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
سلام حاجی....
شنیدم حاج خانم برای چندمین بار دلش هوس طواف کعبه کرد شما هم از خدا خواسته لبیک گفتی...
مکه خوش گذشت ؟
... خدایت خوب بود...
دینت کامل شد، سنگ هایت را به شیطان زدی؟!
حاجی سوغاتی هایت بوی ندامت می دهند؟!
حاجی، لباست از جنس اعلاست؟ حاجی عجب دمپایی سفیدی؟!
سفر چطور بود حاجی..؟؟ خوش گذشت....؟؟
شنیدم حاج خانم بسیار ولخرجی کرده و چند النگو و سینه ریز گرانخریده....
حاجی جان خبر داری آقا رضا همین همسایه چند خانه بالاتر.... کلیه اش را فروخته تا برای دخترش جهاز بخرد...؟؟؟
دخترش 3 سال است مراسمش هرماه عقب افتاده.... طفلکی ها هفته قبل بعد از 3 سال مراسم ساده ای گرفتند و ازدواج کردند.
آنها را بی خیال حاجی جان...اصل حالت چطور است...؟؟ شنیدم دیشب شام مفصلی به مهمانها داده ای..... چند کودک گرسنه دم در هی اذیت میکردند !!!!!
و غدا میخواستند...آنها را دیدی حاجی...؟؟
حاجی، با این همه ریا، باز هم مکه خوش گذشت ت ت ت ؟!
سرت را درد نیاورم حاجی جان... زیارت قبول....
2 دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 18:01
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺁﺩﻣﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺧﻮﺍﺑﺸﻮﻥ ﻣﯿﺒﺮﻩ

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻼﮎﻫﺎﯼ ﺍﻭﻟﯿﻪﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻥ
دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 15:50
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ