یافتن پست: #شب

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گم کرد شبی راه و مسیرش به من افتاد
ناخواسته در تیر رس راهزن افتاد
در تیر رس من گره انداخت به ابرو
آهسته کمان و سپر از دست من افتاد
بی دغدغه بی هیچ نبردی دلم آرام
در دام دوتا چشم دو شمشیر زن افتاد
می خواستم از او بگریزم دلم اما
این کهنه رکاب از نفس از تاختن افتاد
لرزید دلم مثل همان روز که چشمم
در کشور بیگانه به یک هم وطن افتاد
درگیر خیالات خودم بودم و او گفت:
من فکر کنم چایی تان از دهن افتاد.
دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 16:37
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دل من بهونه داره
غم عاشقونه داره
به هوای روی ماهت
همه شب بهونه داره
(..')/♥ ♥('..)
.\♥/. = .\█/.
_| |_ ♥ _| |_
دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 14:17
+2
AmirAli
AmirAli
سلامتی همه ی مامان و باباهایی که شبها صدای دکمه های کیبورد رو می شنون ولی چیزی نمی گن!!!

دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 10:06
+6
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
ﺗﻮ ﮐﺎﺭﺗﻮﻧﺎﯼ ﺑﭽﮕﯽ ﻣﺎ ... ﺗﺎﺭﺯﺍﻥ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻟﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﺳﯿﻨﺪﺭﻻ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﺑﺮﻣﯿﮕﺸﺖ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﻨﻮﮐﯿﻮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺑﺖ ﻣﻦ ﺑﺎ ۲۰۰ ﺗﺎ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻋﻼﺍﻟﺪﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﺯﺩ ﺑﻮﺩ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﺮﻓﯽ ﻫﻢ ﺑﺎ ۷ ﺗﺎ ﻣﺮﺩ ﮐﻮﺗﻮﻟﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﯿﺪ ﺧﺪﺍﻭﮐﯿﻠﯽ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﻨﻪ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯾﻢ! {-47-}
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 19:05
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شبتون شیک دوستای گلم{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 18:49
+2
AmirAli
AmirAli
کاش میشد بعضی آدما رو هم شبا ساعت ۹ گذاشت دم در…

دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 18:15
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اون وقتا که داداش کوچیکم 5 سالش بود بهش یاد داده بودم
هر وقت جیش داره به جای اینکه بگه جیش دارم بگه میخوام بخونم
یه شب داییم خونمون بود شب که همه خواب بودن داداشم به داییم گفت دایی بیدار شو میخوام بخونم
دایی هم که نمیدوست جریان چیه گفت باشه عزیزم فقط اروم تو گوشم بخون که کسی نفهمه!!
خدا رحمت کنه رفتگان شما رو عفونت گوش 1 سال بیشتر بهش فرصت نداد
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 18:03
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مورد داشتیم شب عروسی بچه لگد میزده :|
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 17:25
+1
AmirAli
AmirAli
بدم میاد از اینایی که وقتی دارن از طرفشون جدا میشن براش آرزوی خوشبختی می کنن ..
داری میری برو دیگه فیلم بازی نکن …
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 15:10
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
.ﺩﯾﺸﺐ ﭘﻠﯿﺲ ﺟﻠﻮ ﻣﺎﺷﯿﻨﻤﻮ ﮔﺮﻓﺖ ...
ﺭﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮ ﺑﻪ ﭘﻠﯿﺴﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ :
ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﮐﯿﻢ ... ؟

.
ﮔﻔﺖ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﯽ ... ؟
.
.
.
.
.
ﮔﻔﺘﻢ :ﻣﻦ ﯾﻪ ﭘﺮﻧﺪﻡ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺑﺎﻏﻢ ﺑﺎﺷﯽ .
ﺟﺮﯾﻤﻢ ﻧﮑﺮﺩ ...
ﮔﺎﺯ ﺍﺷﮑﺎﻭﺭ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺘﻢ ﺩﺭﺍﻭﻣﺪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﻢ ﺭﻓﺖ
ﭘﺎﺭﮐﯿﻨﮓ ﺗﺎ 1 ﺳﺎﻋﺖ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻣﺸﮑﻮﮎ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻪ
ﻣﺼﺮﻑ ﻣﻮﺍﺩ ﺗﻮﻫﻢ ﺯﺍ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﺑﻮﺩﻡ !.
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 14:48
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ