یافتن پست: #شب

farhad
farhad
ﺗﺎﺭﺯﺍﻥ ﻟﺨﺖ ﺑﻮﺩ ...
ﺳﯿﻨﺪﺭﻻ
۱۲
ﺷﺐ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ...
ﭘﯿﻨﻮﮐﯿﻮ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻔﺖ ...
ﺑﺘﻤﻦ ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﺎﻻﯼ
۳۰۰
ﻣﺎﯾﻞ ﺑﺮ ﺳﺎﻋﺖ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ
ﻣﯿﮑﺮﺩ...
ﺳﻔﯿﺪﺑﺮﻓﯽ ﺗﻮﯼ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﻫﻔﺖ ﺗﺎ ﻣﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻣﯿﮑﺮﺩ ...
ﭘﺲ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﻣﺎﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ!! ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻣﻮﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻦ..
ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﺎﻭﺭﮐﻨﯿﻢ ﻣﻠﻮﺍﻥ ﺯﺑﻞ ﺍﺳﻔﻨﺎﺝ
ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﺩ ﻣﺎﺭﻱ ﺟﻮﺍﻧﺎ ﺑﻮﺩ
ﺍﺧﻪ ﮐﺪﻭﻡ ﺑﺮﮒ
7
ﭘﺮﯼ
ﺍﺳﻔﻨﺎﺟﻪ ﺑﻌﺪﺷﻢ ﮐﺪﻭﻡ ﺍﻻﻏﯽ ﺗﻮ ﭘﯿﭗ ﺍﺳﻔﻨﺎﺝ
ﻣﯿﺮﯾﺰﻩ
ﺗﺎﺯﻩ ﮐﺪﻭﻡ ﺍﺳﻔﻨﺎﺟﻲ ﺍﻧﻘﺪ ﺍﻧﺮﮊﻱ ﺯﺍﺳﺖ؟؟
ﮔﻮﻟﻤﻮﻥ ﺯﺩﻥ
ﻋﻤﻮﯼ ﺳﻮﺑﺎﺳﺎ ﻫﻢ ﻋﻤﻮﺵ ﻧﺒﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ
ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻮﺩ !
ﻧﺎﻣﺮﺩﺍ ﺑﺎ ﺩﺭﻭﻍ ﺭﻭﺣﻤﻮﻥ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩﻥ ........
دیدگاه  •   •   •  1393/05/8 - 18:06
+4
korosh
korosh



ایمان موسوی هم اشفاگری کرد: دوست خانوادگی قلعه نویی 50 میلیون تومان از من پول گرفت!



 

پرسپولیس نیوز :  ایمان موسوی می گوید:«گفتند 6 میلیون چکم را پاس کن، در دربی فیکس هستی!»



نزدیک به یک سال و اندی سکوت و ناگهان شکستن آن. سکوتی که وقتی می شکند در آن حرف های مهمی نفهته است. حرف از ایمان موسوی است و ناگفته های «کوچکی» که از دوران حضورش در استقلال به زبان می آورد. او بعد از مصاحبه جنجالی جواد نکونام، لب به سخن می گشاید و حرف هایی می زند که می تواند در تاریخ فوتبال ایران بسیار مهم و به یادماندنی باشد.


 


او ماجرای پولی را تعریف می کند که نکونام کدهایش را داده بود؛ پولی که دوست نزدیک امیر قلعه نویی در استقلال از او گرفته بود. موسوی داستان هایی تعریف می کند که می گوید بخش کوچکی از آن اتفاقات هستند. از شبی می گوید که در بیمارستان بستری شد و تا مرگ رفت اما استقلالی ها سراغش نیامدند. این شما و این مصاحبه ای جنجالی از بازیکنی که روزهای تلخی را در استقلال سپری کرد.


 


جواد نکونام روز گذشته با خبرورزشی مصاحبه ای انجام داد و غیرمستقیم از اتفاقاتی که برای تو در استقلال رخ داد، حرف زد. دوست داریم از زبان تو صحت این ماجراها را بشنویم.


اول از همه بگویم برای من استقلال یعنی عشق. روزی که بازیکن این تیم شدم، انگار به تمام آرزوهای زندگی ام رسیده ام. بازی در تیمی که خیلی بازیکن بزرگ داشته و هرکسی شانس بازی در آنجا نصیبش نمی شود. مخصوصا امیر قلعه نویی من را خواسته بود. همیشه آرزو داشتم در این تیم بازی کنم، پس وقتی به آنجا رفتم انگیزه بسیاری داشتم. همه چیز از اولین مسابقه ای شروع شد که برای مقابل گهر گل زدم و خبرنگاری پرسید تو خیلی پاچه خواری امیر قلعه نویی را می کنی. کسی که من را می شناسد می داند علاقه ام را پنهان نمی کنم. اگر حرفی می زنم از روی علاقه است. همانجا گفتم من احتیاجی به پاچه خواری ندارم، با بازی کردن خودم را نشان می دهم. این حرف ها باعث شد تا برایم اتفاق تازه ای بیفتد. یک جورهایی می توانم بگویم روزهای تلخ من از همانجا شروع شد. در بازی بعدی مقابل آلومینویم هم گل سه امتیازی زدم ولی در بازی ساپیا نیمه اول تعویض شدم و بعد از آن رفتارها عوض شد. دیگر خبری از آن تماس ها نبود که ایمان جان ما تو را دوست داریم و می خواهیم به استقلال بیایی. دومین مشکل من در استقلال، داشتن یک ماشین خوب بود. خیلی ها فکر می کنند فوتبالیست ها آدم های ثروتمندی هستند. وقتی با آن ماشین به تمرین استقلال رفتم بعضی ها فکر کردند من بچه پولدارم در حالی که نمی دانستند همان ماشین را قسطی خریده ام و پول زیادی ندارم. هر چه از نفت تهران گرفته بودم، سرمایه زندگی ام بود.


کمی داستان را باز می کنی؟ جواد نکونام از پولی حرف زد که یکی از نزدیکان امیر قلعه نویی از تو گرفته است.


بعد از جدایی از نفت، تمام سرمایه ام 50 میلیون تومانی بود که از ته مانده قراردادم باقی مانده بود. ماشینم را قسطی گرفته بودم و باید قسطش را می دادم. اتفاقا رنگ ماشینم به عشق استقلال آبی بود.یکی از نزدیکان قلعه نویی که فکر می کرد چون چنین ماشینی سوار می شوم، پس پولدار هستم. و به من گفت چرا پولت را در بانک گذاشته ای،

آخرین ویرایش توسط korosh در [1393/05/8 - 13:53]
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/8 - 13:52
+1
-2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




تصویری از عصمت الدوله در شب عروسیش احتمالا وقتی ناصر الدین شاه دیدتش اشک توچشاش جمع شده و گفته ما شاا... دخترم واسه خودش مردی شده

دیدگاه  •   •   •  1393/05/7 - 22:09
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قُد قُد قُد قُد قُد قُد قُد قُد قُد قُد قُد قُد قُد قُد قُد قُد قُد ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
آفرین همینجور ادامه بدی تا شب [!] میزاری =))))))))))))))) =))))))))))))))))))))
دیدگاه  •   •   •  1393/05/7 - 15:51
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



روشی عجیب برای درس خواندن ...

عکسی از دانشجویی در دانشگاه مدرس (هند) در سال ۱۹۴۸ هنگام مطالعه در شب ، مو های خود را به دیوار می بستند تا خوابشان نبرد …!
دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 20:05
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
الوداع ای روده اندرپیچ وتاب / الوداع ای قاروقور بی جواب
الوداع ای آش نذری آب سرد/ رنگ رخساران شبیه شله زرد
الوداع ای زولبیا وبامیه / جایتان تاسال دیگه خالیه !
پیشاپیش عیدفطر مبارک

2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 18:49
+1
mary jun
mary jun
خدا حافظ ای ماه شبهای تارم
خدا حافظ ای درد جانسوز جانم
خدا حافظ ای عشق روزای خوبم
خدا حافظ ای شور و شوق حضورم
دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 16:01
+4
mary jun
mary jun
واپسین لحظه دیدار

منو دسه گریه نسپار
توی تردید شب خدانگهدار

اگ خابم اگ بیدار

توی این فرصت تکرار

بگو عاشقی برای آخرین بار
دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 15:56
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسر : ضعیفـﮧ دلموטּ برات تنگ شده بود " اومدیم زیارتت ڪنیم!
دختر:تو باز گفتے ضعیفـﮧ ؟
پسر:خب منزل بگم چطوره ؟
دختر:وااااے از دست تو !!
پسر:باشـﮧ باشـﮧ ویڪتوریا خوبـﮧ ؟
دختر:اه اصلا باهات قهرم!!
پسر:باشـﮧ بابا " تو عزیز منے خوب شد؟ آشتے؟
دختر:آشتے " راستے گفتے دلت چے شده؟؟
پسر:دلم!؟ آها از دیشب تا حالا یڪم پیچ میده!!
دختر:واقعا ڪـﮧ!
پسر:خب چیـﮧ ؟ نمیگم مریضم اصلا " خوبـﮧ ؟
دختر:لوووووس!!
پسر:اے بابا ضعیفـﮧ اگـﮧ اینبار قهر ڪنے نازڪش ندارے ها!!
دختر:بازم گفت ایـטּ ڪلمه رو. . .!!
پسر:خب تقصیر خودتـﮧ میدونے اونایے رو ڪـﮧ دوست دارم اذیت میڪنم "
هے نقطه ضعف میدے دستم.
دختر:مـטּ از دست تو چیڪار کنم؟؟
پسر:شڪر خدا . . .! دلم پیچ میخورد چوטּ تو تب و تاب ملاقات تو بودم " لیلے قرטּ 21 مـטּ
دختر:چـﮧ دل قشنگے دارے تو چقد بـﮧ سادگے دلت حسودیم میشـﮧ
پسر:صفاے وجودت خانومم.
دختر:میدونے دلم تنگـﮧ براے اوטּ همـﮧ پیاده روے هاموטּ
براے سرڪ ڪشیدטּ تو مغازه ڪتاب فروشے و ورق زدטּ ڪتابها " براے بوے ڪاغذ
براے شونـﮧ بـﮧ شونـﮧ باهات راه رفتنو دیدטּ نگاه حسرت بار بقیـﮧ " آخـﮧ هیچ زنے مردے مثل مـטּ نداره.
پسر:میدونم میدونم منم دلم تنگـﮧ " براے دیدטּ آسموטּ تـــو چشماے تـُـ ،
براے بستنیهاے شاتوتے ڪـﮧ با هم میخوردیم
براے خونـﮧ اے ڪـﮧ توے خیال ساختـﮧ بودیم و مـטּ مردش بودم
دختر: یادتـﮧ همیشـﮧ بـﮧ مـטּ میگفتے خاتوטּ ؟
پسر:آره یادمـﮧ آخـﮧ تو منو یاد دخترهاے ابرو ڪموטּ قجرے مینداختے !!
دختر : ولے مـטּ ڪـﮧ بور بودم
پسر : باشـﮧ فرقے نمیڪنـﮧ .
دختر : آخ چـﮧ روزهایے بود دلم براے دستاے مردونت ڪـﮧ تو دستام گره میخورد تنگ شده مجنون مـטּ.
پسر:. . .
دختر:چت شد؟ چرا چیزے نمیگے ؟
پسر:. . .
دختر:نگاه ڪـטּ ببینم. . .!منو نگاه ڪـטּ .
پسر : . . .
دختر : الهے بمیرم چشات چرا نمناڪ شده ؟ الهے فدات بشم .
پسر : خدا نڪنـﮧ ( هق هق گریـﮧ )
دختر:چرا گریه میکنے؟!
پسر:چرا نڪنم؟ هــــآ ؟
دختر: مـטּ دوست ندارم مرد مـטּ گریـﮧ ڪنـﮧ .. جلوے ایـטּ همـﮧ" آدم بخند دیگـﮧ بخند زود باش
پسر:وقتے دستاتو ڪم دارم چطور بخندم ؟ ڪے اشڪامو ڪنار بزنـﮧ ڪـﮧ گریـﮧ نڪنم؟
دختر: اگـﮧ گریـﮧ ڪنے منم گریـﮧ میڪنما
پسر : باشـﮧ ... باشـﮧ .. تسلیم .. ولے نمیتونم بخندم .
دختر : آفریـטּ حالا بگو ببینم ڪادو ولنتایـטּ چے برام خریدے؟!
پسر : تو ڪـﮧ میدونے مـטּ از ایـטּ لوس بازیا خوشم نمیاد ولے امسال برات ڪادوے خوبے آوردم.
دختر : چے ؟ زود باش آب از لب و لوچه ام آویزوטּ شد
پسر : ....
دختر : بآز دوباره ساڪت شدے؟!
پسر : برات ڪادو ( هق هق گریـﮧ ) یڪ دستـﮧ گل گلایر !
یڪ شیشـﮧ گلاب
یڪ بغض طولانے آوردم
تڪ عروس گورستاטּ
5شنبه ها دیگـﮧ خیابونا بدوטּ تو صفایے نداره .
اینجا ڪنار خونـﮧ ے ابدیت میشینم و فاتحـﮧ میخونم
نـﮧ " اشڪ و فاتحـﮧ
نـﮧ " اشڪ ودلتنگے و فاتحـﮧ
نـﮧ " اشڪ و دلتنگے و فاتحـﮧ و خاطرات نـﮧ چنداטּ دور
اما نـﮧه ... خاتوטּ مـטּ و تو خیلے وقتـﮧ ڪـﮧ ...
آرام بخواب بانوے ڪوچ ڪرده ے مـטּ ...
دیگـﮧ نگراטּ قرص هاے نخوردم " لباس هاے اُتو نڪشیدم " صورت پف ڪرده ام از بیخوابیم نباش
نگراטּ خیره شدטּ مردم بـﮧ اشڪهاے مـטּ نباش
بعد از تو دیگه مرد نیستم اگـﮧ بخندم
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 15:33
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
عیدتون پیشاپیش مبارک باشه......روزاتون قشنگ......حالتون خوش...خدانگهدار....{-35-}{-35-}{-35-}
3 دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 00:48
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ