یافتن پست: #شور

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه سری دخترا دیگه شورشو دراوردن
خانوم محترمی که میبینی دوست پسرت جواب تماستو نمیده
دلیل نمیشه فک کنی
درحال خیانت به شماست
شاید گوشیشو خونه اون یکی دوست دخترش جاگذاشته

انقدر معصومن این پسرا :|
دیدگاه  •   •   •  1392/09/9 - 22:01
+5
محمد
محمد
ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ، ﺍﻻﻥ ﺁﭘﺎﺭﺗﻤﺎﻧﻪ
ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ، ﺍﺳﺘﺨﺮ ﻭ ﻻﺑﯽ ﺩﺍﺭﻩ
ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ، wifi ﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩ
ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ، ﺩﯾﺶ ﻭ LNB ﺩﺍﺭﻩ
ﮐﻨﺎﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺍﻭﻥ ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﺑﺮﭘﺎﺳﺖ
ﭘﺎﺭﺗﯿﻬﺎﯼ ﻣﺤﻠﻪ ، ﭘﺮ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺷﻮﻕ ﻭ ﻏﻮﻏﺎﺳﺖ
ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﺍﻻﻥ ، ﻣﺎﺯﺭﺍﺗﯽ ﺳﻮﺍﺭﻩ
ﺭﻧﮓ ﻣﻮﻫﺎﺷﻢ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ، ﺟﻮﺭ ﻭﺍﺟﻮﺭﻭ ﺑﺎﺣﺎﻟﻪ
ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﺍﻻﻥ ، ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺟﯿﻦ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻪ
ﮐﻔﺶ ﮐﺎﻟﺞ ﻭ ﮐﯿﻔﺶ ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﺷﻪ
ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻫﺮﺷﺐ ، Gem Tv ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ
ﺧﺮﻡ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺳﻨﺒﻞ ، ﻻﻣﯿﺎﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ
ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ، ﻫﻨﻮﺯ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﺣﺎﻟﻪ
ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ، ﺣﺮﻓﺎﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺩﺍﺭﻩ
دیدگاه  •   •   •  1392/09/9 - 19:28
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



روز نهم هر ماه «آذر» یا «اَتر»(Atar) نام دارد؛ آذر ایزد ویژه­ی همه­ی آتش­هاست و از احترام ویژه­ای نسبت به سایر آخشیج­ها (عناصر) برخوردار می­باشد و «جشن آذرگان» جشنی دیگر از جشن­های آتش است در گرامیداشت این آخشیج و ایزد منسوب به آن.

ابوریحان بیرونی در صفحه ۲۵۶ ترجمه­ی آثارالباقیه درباره­ی این جشن می­آورد :
« ... روز نهم آذر عیدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن می­گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند می­باشند و این روز جشن آتش است و بنام فرشته­ای که به همه­ی آتش­ها موکل است نامیده شده، زرتشت امر کرده در این روز آتشکده­ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند ... »
در «فرهنگ جهانگیری»، «برهان قاطع»، «مروج الذهب مسعودی» و «المدخل فی صناعة احکام النجوم» از کیا کوشیار ابن لبان با شهری جیلی، این جشن را «آذرخش» نوشته­اند.
در جشن­های آتش مردم روی بام­ خانه­ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و پایکوبی و نیایش و فرآوری خوراک­های ویژه و «آفرینگان خوانی» جشن می­گیرند. نزد ایرانیان، جشن آذرگان از اهمیت ویژه­ای برخوردار بوده و همچون نوروز و مهرگان بر آن ارج می­نهاده­اند.
در این روز آتشکده­ها را آراسته و آذین بندی می­کردند و در آن جایگاه مقدس مراسم ویژه­ای برای جشن برگزار می­کردند. نظافت و پاکیزگی، از جمله ستردن موی و چیدن ناخن در این روز نیک بود و معتقد بودند در این روز مشاوره و رایزنی درباره­ی امور و دشواری­ها به نتیجه­ی مطلوب می­انجامد.
آتش به طور عموم از روزگاران بسیار کهن تا به امروز مورد توجه همه­ی اقوام روی زمین بوده و هر قوم و طایفه­ای به شکلی آن را ستوده­اند.
دانشمند آلمانی «شفتلویتز»(Sheftelwitz) در کتاب خود «آیین قدیم ایران و یهودیت» نوشتار بسیار مفیدی در این­باره دارد و نشان می­دهد که چگونه همه­ی ملل جهان از هر نژاد آتش را می­ستایند و از متمدن­ترین کشورها در اروپا تا وحشی­ترین قبایل آفریقایی در ستودن این عنصر درخشان با یکدیگر شریک هستند.
در نزد هندوان، «آگنی»(Agni) اسم آتش و نام پروردگار آن است و در «ریگ ودا»ی هندوان و اوستای ایرانیان اسم پیشوای دینی هر دو دسته از آریایی­ها، «اَتره­ون»(Athravan) می­باشد که به مانک آذربان و آن کسی که از برای پاسبانی آتش گماشته می­شود است.
همچنان در «وستالیس»(Westalis) در رم قدیم دختری پاکدامن و دانا از خاندانی شریف به نگهبانی و زنده نگه داشتن آتش مقدس در معبد «وستا»(Westa) موظف بوده است و در مدت خدمتش که 30 سال بوده، می­بایست با کمال پاکی و پرهیزگاری و تقدس به سر برد و نگذارد آتش مقدسی که پشتیبان دولت رم تصور می­شد خاموش گردد.


دیدگاه  •   •   •  1392/09/8 - 11:42
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
قدقامت تو ، کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
سجاد ! پس از غروب آن ظهر غریب
سجاده ی تو پیام عاشورا بود
شهادت سجاد مظلوم ، بزرگترین حافظ پیام کربلا تسلیت باد
دیدگاه  •   •   •  1392/09/8 - 01:21
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
تنهایم بگذارید !!!! در من تیمارستانی قصد شورش دارد.
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 21:20
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



برای تمام شیرزنان مهرآور وطنم ایران




من زنم ...
با دست هایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست
که زرق و برقش شخصیتم باشد
من زنم....
و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو
میدانی ؟

درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی
قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند
دردم می آید

باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم
دردم می آید

ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است
به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی
دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی
و صبح ها از دنده دیگری از خواب پا میشوی
تمام حرف هایت عوض میشود
دردم می آید نمی فهمی
تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است
حیف که ناموس برای تو ...... است نه تفکر
حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر
از فاحشه تنی است
من محتاج درک شدن نیستم
دردم می آید خر فرض شوم
دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری
و هر بار که آزادیم را محدود میکنی
میگویی من به تو اطمینان دارم
اما اجتماع خراب است
نسل تو هم که اصلا مسول خرابی هایش نبود
میدانی ؟
دلم از مادر هایمان میگیرد
بدبخت هایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند
حقشان پایمال شده
خیانت نمیکردند ..
نه برای اینکه از زندگی راضی بودند
نه ...
خیانت هم شهامت میخواست ...
نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت
جایش النگو داد ...
مادرم از خدا میترسد ...
از لقمه ی حرام میترسد ...
از همه چیز میترسد
تو هم که خوب میدانی
ترساندن بهترین ابزار کنترل است
دردم می آید ...
این را هم بخوانی میگویی اغراق است
ببینم فردا که دختر مردم زیر پاهای
گ.ش.ت -ا.ر.ش.ا.د به جرم موی بازش کتک میخورد
باز هم همین را میگویی
ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه ، غیرت داری ؟
دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند ...
و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند ....
دردم می آید
از این همه بی کسی دردم می آید



سیمین دانشور


دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 19:22
+3
محمد
محمد
عشق زندگی میبخشد
زندگی رنج به همراه دارد
رنج دل شوره می آفریند
دلشوره جرئت میبخشد
جرئت اعتماد به همراه دارد
اعتماد اسیر می آفریند
اسیر زندگی می بخشد
زندگی عشق می آفریند
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 09:57
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

دقت کردین وقتی واسه روشن شدن کامپیوتر عجله دارین دیرتر از مواقع عادی روشن میشه حتی ممکنه اون لحظه برق کشور بپره


دیدگاه  •   •   •  1392/09/6 - 10:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

طرز نیمرو درست کردن خانوما:

۱-ماهیتابه را میزارن رو گاز

۲- توی ماهیتابه روغن میریزن

۳- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن

۴- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن

۵- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن

طرز نیمرو درست کردن اقایون:

۱- توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن

۲- توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن

۳- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن

۴- توی ماهیتابه روغن میریزن

۵- توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن

۶- یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن

۷- چند تا فحش میدن

۸- دنبال کبریت میگردن

۹- با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره

۱۰- ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد )!

۱۱- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن

۱۲- تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن

۱۳- چند تا فحش میدن و لباس میپوشن

۱۴- میرن سراغ بقالی سر کوچه و ۲۰ تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن

۱۵- تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن

۱۶- روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن

۱۷- تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن

۱۸- دنبال نمکدون میگردن

۱۹- نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن

۲۰- دنبال کیسهء نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن

۲۱- نمکدون رو پر از نمک میکنن

۲۲- صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون

۲۳- نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن

۲۴- بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه

۲۵- چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن

۲۶- توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن

۲۷- با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن

۲۸- صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون

۲۹- سریع برمیگردن توی آشپزخونه

۳۰- تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن

۳۱- ماهیتابه رو میندازن توی سینک

۳۲- دنبال ظرفهای مسی میگردن

۳۳- قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن

۳۴- چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن

۳۵- یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن

۳۶- چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن

۳۷- یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه

۳۸- روی باقیماندهء تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن

۳۹- چند تا فحش میدن و بلند میشن

۴۰- نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن

۴۱- قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن

۴۲- چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن

۴۳- با یه پارچه تنظیف قابلمه رو برمیدارن

۴۴- پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن

۴۵- نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن و چند تا فحش میدن

دیدگاه  •   •   •  1392/09/5 - 19:03
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

✿دلشوره عجیبی دارم!!!
مدام دستِ زمان را می گیرم
که بی تو نگذرد
وخاطراتت دور نشوند،
قدیمی نشوند،
ونزدیک به خودم بمانند
دست پاچه ام!!!
یک لیوان آب هم در دستم بند نمی شود
حواسم نیست
اصلا یادم نمی یاد
که بی تـــو
چند بار شکسته ام!!؟؟
چند بار در خودم
تــو و خودم را برای همیشه
کشته ام!!!
تعریف ندارد
نبود تــو
نمی شود آن را نوشت
یا چیزی نیست که بشود آن را نقش بست
باید هر روز با بغض
بیل کلنگی بیاورم
وخودم را
میان خاطره ای از تــو خاک کنم . . .

√آن قدر نیمه ی خالیم را دیدی،که نیم دیگرم هوس خالی شدن کرد!!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/4 - 22:02
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ