یافتن پست: #شکستن

ronak
ronak
کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی
وقتی دل مرا شکستی ، یکبار بر میگشتی
فقط نیم نگاهی میکردی ...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 01:46
+7
Alireza
Alireza
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند
دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند
و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 11:49
+7
aB'Bas S
aB'Bas S
بوی عیدی، بوی توپ
بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی، وسط سفره نو
بوی یاس جانماز ترمه مادر بزرگ
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم

شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخرده لای کتاب
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 11:00
+10
mah3a
mah3a
بیا بنویسیم روی خاک رو درخت

رو پر پرنده رو ابرا

بیا بنویسیم روی برگ روی آب

توی دفتر موج رو دریا

بیا بنویسیم که خدا ته قلب آینه است

مثل شور فریاد یا نفس تو حصار سینه است

با همیشه موندن وقتی که هیچی موندنی نیست

اوج هر صدای عاشقه که شکستنی نیست

با صدام میام همه جا تو رو مینویسم
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 10:51
+6
reza
reza
ساده لباس بپوش! ساده راه برو!
اما در برخورد با دیگران ساده نباش!!
زیرا سادگی ات رانشانه میگیرند!
برای درهم شکستن غرورت!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 22:09
+5
reza
reza
هوای ترست به رنگ هوای چشمانت

دوباره فال گرفتم برای چشمانت

اگر چه کوچک و تنگ است حجم این دنیا

قبول کن که بریزم به پای چشمانت

بگو چه وقت دلم را ز یاد خواهی برد

اگرچه خوانده ام از جای جای چشمانت

دلم مسافر تنهای شهر شب بوهاست

که مانده در عطش کوچه های چشمانت

تمام آینه ها نذر یاس لبخندت

جنون آبی دریا فدای چشمانت

چه می شود تو صدایم کنی به لهجه ی موج

به لحن نقره ای و بی صدای چشمانت

تو هیچ وقت پس از صبر من نمی آیی

در انتظار چه خالیست جای چشمانت

به انتهای جنونم رسیده ام کنون

به انتهای خود و ابتدای چشمانت

من و غروب و سکوت و شکستن و پاییز

تو و نیامدن و عشوه های چشمانت

خدا کند که بدانی چقدر محتاج است

نگاه خسته من به دعای چشمانت
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 15:20
+3
مهسا
مهسا
چه کسی می گوید که گرانی شده است؟

دوره ارزانی ست، ربودن ارزان، ارزان،

دوستی ارزان، تن عریان ارزان!

و دروغ از همه چیز ارزان تر،

قیمت چقدر کم شده

کمتر از آب روان و چه تخفیف بزرگی خورده قیمت هر انسان....
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 17:41
+5
ronak
ronak
من خسته ام از اين زندگي .
من دردميکشم وقتي خنده هايم را از سرشوق تعبير ميکنند
من ميشکنم درثانيه ثانيه اين روزها
من خم ميشوم در هرغروب بي تو
من ،من....... اين منه اواره ديگر چيز ازش نمانده است که برايت از شکستنش،
از دلگيريش از بي کسيش بگويم.
نه نه اشتباه نکن اري همه هستند اماهمه کس من تويي که بي کسم کردي
من کم اورده ام.......
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 13:24
+4
mah3a
mah3a
ساده لباس بپوش! ساده راه برو!
اما در برخورد با دیگران ساده نباش!!
زیرا سادگی ات رانشانه میگیرند!
برای درهم شکستن غرورت!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 17:57
+3
قلعه حیوانات

موضوع کتاب: رمان (سیاسی، اجتماعی)
زبان کتاب: فارسی (متن انگلیسی در انتهای کتاب ضمیمه شده است)
نویسنده: جورج اورول

توضیحات
داستان کتاب پیرامون انقلاب گروهی از حیوانات یک مزرعه بر علیه صاحب مزرعه می باشد؛ نویسنده سعی دارد تا دلیل فروپاشی انقلاب های جوامع مختلف را بدون تعصب و به صورت صریح بیان کند، نتیجه گیری که من از این کتاب کردم تو یه جمله خلاصه میشه (( راحت طلبی = اختلاف طبقاتی = نابودی جوامع )) [فایل]
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1391/01/12 - 12:46]
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 13:21
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ