♥ نگار ♥
چشمی پاکتر نمیشناسم.
تو در آنها هستی و همزمان هستند
چیزهایی که میبینی
آنطور که تو میبینی:
پرنده
و نه پرواز.
و همیشه تعجب میکنی
اگر با تو از چیزهایی بگویم
که عاشقان به هم میگویند.
نگاهم میکنی
و به من نشان میدهی
که جسم عشق
-عین چشمهای تو-
کلمات را
تعریف نمیکند،
که -عین چشمهای تو-
شفاف است.
در کافه تنهایی
از چشمهای توچشمی پاکتر نمیشناسم.
تو در آنها هستی و همزمان هستند
چیزهایی که میبینی
آنطور که تو میبینی:
پرنده
و نه پرواز.
و همیشه تعجب میکنی
اگر با تو از چیزهایی بگویم
که عاشقان به هم میگویند.
نگاهم میکنی
و به من نشان میدهی
که جسم عشق
-عین چشمهای تو-
کلمات را
تعریف نمیکند،
که -عین چشمهای تو-
شفاف است.