یافتن پست: #عوض

be to che???!!
be to che???!!
ﺁﺩﻡ ۸۰۰ ﺗﺎ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﺑﺸﻮﺭﻩ ﺍﻣﺎ ﮔﯿﺮ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﻗﺎﺑﻠﻤﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻧﯿﻮﻓﺘﻪ !
ﮐﺼﺎﻓﻂ ! ﺧﯿﻠﯽ ﻋﻮﺿﯿﻪ ﺍﺻﻼ ﺗﻤﯿﺰ ﻧﻤﯿﺸﻪ
دیدگاه  •   •   •  1393/01/20 - 17:52
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



پسرا هیچ وفت عوض نمیشن :))


2 دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 22:00
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
موردی هم دیده شده که دختره

مخاطب خاصشو عوض کرده چون با رنگ لاکش ست نبوده
دیدگاه  •   •   •  1393/01/18 - 22:09
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



خوبـــــــه لعنتـــــــــــــیه من...

شب هایم می گذرد بدون اینــــــــکه دلــــــــم هوای آغوشــــــــــــــــت را داشته باشد


آغوشــــــــــــــت ارزانی دیگران...


من مهمــــــــان پاهای بغل کرده ام هستم


و این آرامش را حتی با "تـــــــــــــــــــــو"عوض نخواهم کرد!




دیدگاه  •   •   •  1393/01/16 - 19:22
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
5 دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 23:14
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دیشب ساعت ۲ تشنم شد رفتم آب بخورم،لامپ آشپزخونه رو روشن کردم آب خوردم،اومدم بیرون که لامپ خاموش کنم،بابام یه چک خوابوند زیر گوشم دیدم رنگش شده مثه گچ. گفت:
.
.
.
.
.
.
.
عوضی فردا موهاتو کوتاه میکنی،نکردی از ارث محرومت میکنم..
رفتم تو آیینه خودمو دیدم ازترس نزدیک بود سکته کنم نصفه شبی:|

دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 16:46
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
غضنفر ﺭﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﻪ ﻣﺴﯿﺤﯿﻪ ﺩﻓﻦ ﻣﯿﮑﻨﻦ,ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ
ﻣﺴﯿﺤﯿﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﺧﻮﺍﺏ ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﯿﺎ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺟﺎ
ﻗﺒﺮ ﻣﻦ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ!

ﺯﻧﺶ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ : ﺁﺥ ﻭﺍﺱ ﭼﯽ؟
ﻣﯿﮕﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻐﻠﺪﺳﺘﯿﻢ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﻟﺨﺘﻢ ؛
ﺗﻮ ﮐﻪ ﮐﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﺮﻭ نون ﺑﺨﺮ
دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 22:42
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﻋﺎﻗﺎ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ 10000 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﯼ
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻦ ﻣﻨﻢ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻡ ..
.
.
.
ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺗﻤﯿﺰ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﯾﻬﻮ ﯼ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺴﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﯿﺒﺎﺑﻮﻥ
ﮔﻔﺖ ﻧﻨﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻨﯽ ﯾﻬﻮ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ
ﯾﮑﯽ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻩ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻦ ﺑﻬﺶ 10000 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ
ﺩﺍﺩﻡ ...
.
.
.
.
.
.
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻻﻥ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺮﻩ ﺯﻥ ﺭﻭ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ
ﺩﺧﺘﺮﺵ ﻫﻢ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻨﻢ ﯾﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﻫﻢ ﺑﻬﻢ ﻟﺒﺎﺱ ﮐﻬﻨﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﮐﻠﻦ ﻣﺴﯿﺮ
ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﻋﻮﺽ ﺷﺪ .... |:

4 دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 16:57
+4
mary jun
mary jun
خیلیا هستن ک   "   طالبتن  "
اما فقط بعضیا   "   لایقتن   "
حواست باشه با کی گرم میگیری !
11 دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 16:46
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟
دختر: سلام. خواهش می کنم.?asl pls
پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟
دختر‌: تهران/نازنین/۲۲
پسر: اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.
دختر: مرسی!شما مجردین؟
پسر: بله. شما چی؟ازدواج کردین؟
دختر: نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟
پسر: من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر: wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.
دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟
پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟


دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟
پسر: خیابون دربند. شما چی؟
دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟
پسر : خیابون دربند. خیابون...... کوچه......پلاک....شما چی؟
دختر: اسم فامیلی شما چیه؟
پسر: من؟ حسینی! چطور؟
دختر: چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده.... آخه می دونین...........
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای ت[!] میدی؟می دونم به فریده چی بگم!
پسر: عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!
دختر:‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم.دیگه اسم فریبرزو نیاریا!راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای
پسر: باشه عمه ملوک! بای......

دیدگاه  •   •   •  1393/01/8 - 15:27
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ