یافتن پست: #غم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







چگونه استـــ حال من…
با غمـــ ها می سازمــــ…
با کنایه ها می سوزمــــــــــ…
به آدم هایی که مرا شکستند لبخند می زنمـــــــــ…
لبخندی تـــلخـــــــ….
خــــــــــداونــــــــــــــــــــدا…
می شود بگویی کجای این دنیـــــــــــــا جای من استــــــــ…
از تــــــــــــــو و دنـــیایی که آفـــــــــــ[!]
فقط در اعماق زمینـــــ اندازه یه قـــــــبر
فقط یک قبـــــــــــــــر…
در دور تـــــــــــرین نقطه جــــــهانــــ

می خــــــــــــواهمـــــــــ...
خــــــــدایـــــا خــــــسته ام خــــــستهـــــــ…






دیدگاه  •   •   •  1393/02/30 - 22:07
+2
maryam
maryam

باورت بشود یا نه !؟
روزی می رسد ....
که دلت برای هیچ کس ؛
به اندازه ی من تنگ نخواهد شد !
برای نگاه کردنم ؛
... خندیدنم ، 
اذیت کردنم ...
برای تمام لحظاتى که در کنارم داشتی !
روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود ،

می دانم روزی که نباشم هیچکس تکرار من نخواهد شد... !
3 دیدگاه  •   •   •  1393/02/29 - 23:49
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
از این زندگی سیره سیرم ولی
نذاشتم کسی از غمم بشکنه
اهای روزگار هرچی میخوای ببر
ولی آسه اخر تو دسته منه!
1 دیدگاه  •   •   •  1393/02/29 - 22:00
+3
maryam
maryam

حافظه ی آدم های غمگین
قویــست ..


می دانند کجایِ کدام خیابان
آن روز
" مُــردند " ...

دیدگاه  •   •   •  1393/02/29 - 21:25
+4
maryam
maryam
ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻦ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ ..
دیدگاه  •   •   •  1393/02/29 - 15:38
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
✘..وقتـــــــی سرفه ام میــــ گیرد
همه بـــــا لیوانـــی آب
بـــ سراغم می آینـــــــכ
اما وقتـــــــیכلــــــم می گیرכ.........
بیــــــــــ خیــــــــال، بگذریــــــــــم.....✘..
3 دیدگاه  •   •   •  1393/02/29 - 10:10
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من...
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت.
دیدگاه  •   •   •  1393/02/28 - 12:26
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در سایه دلشکستگی پیر شدم آنقدر

غم خوردم که از ندگی سیر شدم تا

آمدی آشنای قلبت باشم ، گفتی که

من از غریبه ها سیر شدم !

.

.

تا که از جانب معشوقه نباشد کششی

کوشش عاشق بیچاره به جای نرسد .
دیدگاه  •   •   •  1393/02/25 - 21:11
+1
*elnaz* *
*elnaz* *
دلم احساس غم دارد ، در این انبوه ویرانی . . .


کمی تا قسمتی ابری و شاید باز بارانی . . .

آخرین ویرایش توسط eli20 در [1393/02/24 - 00:51]
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 00:50
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
شب ، بوی تنهایی می دهد ...


شب ، چشم های پر از خوابی را دارد که


 


خیره شده اند به نوشته های تلخ ...



چشم هایی که دنبال جمله ای اند ،


 


که حرف دلشان باشد...



دنبال واژه هایی که دردشان را به اشتراک بگذارند ...!



دنبال کسی که بگوید


 


حرفهایی که گفتنشان سخت است ...



شب ، بوی تنهایی می دهد ...



بوی درد ، بوی غم ، بوی اشک های پنهانی ...

دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 00:46
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ