خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردند
فراموشت میکند.....
رو پشـت بـــــوم خونه ها اسمتو فرياد بزنم؟
اجازه هست كه قلـبمو برات چراغوني كنم؟
پيش نگاه عاشقت،چشـــــمامو قربوني كنم؟
اجازه ميدي تا ابـد سر بزارم رو شونه هات؟
روزي هزار و صـد دفه بگم كه ميميرم برات؟
اجازه ميدي كه بـگم حرف ترانه هام تويي؟
دليل زنده بودنـــــم ، درد بهانه هام تويي؟
اجـــازه هست تا تـه مـرگ منتظر تو بشينم؟
تو روياهــاي صورتيم، خودم رو با تو ببينم؟
اجازه هست جار بزنم بگم چقد دوست دارم؟
بگم مي خـــوام بخاطرت سر به بيابون بزارم؟
اجازه ميدي قـصه هام با عشق تو جون بگيره؟
چشماي عاشقـــم واست روزي هزار بار بميره
اجازه ميدي عشقـــمو همش بهت نشون بدم؟
پيش زمين و آسمــون واسه تو دس تكون بدم؟
اجازه ميدي كه فقــــــط تو دنيا با تو بمونم؟
هر چي كه عاشقانه بــــود به خاطر تو بخونم؟
اجازه هست پناه من گــــــرمي آغوشت بشه؟
هر اسمي جز اسم خودم ،ديـگه فراموشت بشه؟
اجازه هست ؟ بگو كه هست ، من همشو دارم ميگم
با تو به آسمون ميرم ،با تـــــــــــــو يه آدم ديگم
اجازه ميدي كه بگم ،من مال تـــــــو،تو مال من؟
من از تو خواهش مي كنم كه زير وعـــده هات نزن
اجـــــــازه تـــو دست تـــو ،اجازه من دست تـو
خنده من خنـــــــده تو ،شكست من شكست تـو
شده بعضی وقتا یهو دیگه دوستش نداشته باشی؟
به خودت می گی اصلاً واسه چی دوستش دارم؟
مگه کیه؟
مگه واسم چیکار کرده؟
مگه چی داره که از همه بهتر باشه؟
... ... اصلاً من که خیلی از اون بهترم....
بعد به خودت می خندی که اصلاً واسه چی اینقدر خودتو اذیت کردی؟
یهو، یه چیزی یادت میاد....
یه چیز ِ خیلی کوچیک....
یه خاطره....
یه حرف....
یه لبخند....
یه نگاه....
و بعد....
همین....
همین کافیه تا به خودت بیای و مطمئن بشی که
نمی تــــــــــونی فراموشــــــش کنی ...